هیئت فاطمیون -به محشر از فراز چرخ گردون/ندا خیزد که این الفاطمیون؟
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

این وبلاگ به منظور اطلاع رسانی برنامه های هیات فاطمیون مهرآباد جنوبی تهران به عاشقان اهل بیت علیهم السلام و ترویج مذهب تشیع طراحی گردیده

هیئت فاطمیون
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
طراح قالب
ثامن تم
دیگر امکانات
مطالب اخیر وبگاه
امام جواد(ع)-شهادت

ناله وا جگر نزن اینقدر
جگرت را شرر نزن اینقدر

با صدای نفس نفس زدنت
پشت در بال و پر نزن اینقدر

بیشتر می زنند بر روی طشت
ناله بیشتر نزن اینقدر

پشت در هیچ کس به فکر تو نیست
پس سرت را به در نزن اینقدر

صورتت را مکش به روی زمین
خاک را بر قمر نزن اینقدر

سن و سالت نمی خورد بروی
آه! حرف سفر نزن اینقدر

وسط کوچه ات می اندازند
به لب بام سر نزن اینقدر

عمه ات را صدا بزن اما
ناله یا پدر نزن اینقدر
×
ناله بر شاه کاظمین کجا؟
ولدی گفتن حسین کجا؟

علی اکبر لطیفیان

منبع : روضه - اشعار آئيني استاد علي اكبر لطيفيان



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۱۱ |

شعر ولادت امام سجاد علیه السلام


از سکوتم صدا درست کنید

ذکر یا ربنا درست کنید

ببرید و بیاورید مرا

بلکه از من گدا درست کنید

در دلم گر بناست خانه کنید

اول این خانه را درست کنید

میشود سنگ دستتان بدهم

میشود که طلا درست کنید

 

لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۳/۲۲ |
اگر چه بال و پر ناتوانمان دادند
ولی برای پریدن زمانمان دادند

خبر دهید دوباره به بال فطرس ها
مجال پر زدن آسمانمان دادند

به احترام ملائک امانت حق را
به دست فاطمه ی مهربانمان دادند

بدون واسطه امشب کنار سجاده
تمام حُسن خدا را نشانمان دادند

قسم به بوسه ی لب های سبز پیغمبر
برای بردن نامت زبانمان دادند

امام سوم دنیا، امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا

لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در دوشنبه ۱۳۹۲/۰۳/۲۰ |
عید مبعث دوباره بی قرارم
امشب مست مه روی نگارم
صلوات الله علی رسولِ الله  یا أباالزهرا مدد نبیَ الله 2
مولا! آسمونیا مست ارشادت     مولا! دیوونه ی سلمان و مقدادت
مولا! دلای ما تو خط اولادت
رسولَ الله رسولَ الله

جهت دانلود سبك و ادامه سرود روي ادامه مطلب كليك كنيد


مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۳/۱۶ |

آسمونیا غزل خوون توی این شب ِ همایون

جای ذکرحق ببینید صلواتِ رو لباشون

 

شدن عاشق نگاهت پراشونه فرش راهت

می خونن نمازُ زیر ِ طاق ابروی سیاهت

 

عید مبعث دوباره هیئتا چه حالی داره !

 عیدی کربلا می گیره هرکسی که کم نذاره

 

لطفا روي ادامه مطلب كليك كنيد



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۳/۱۶ |

شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید

و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید

خودت بگو که مگر چند سال داری تو

جوانِ شهر، خمیدن به تو نمی آید

هزار بار نگفتم نیا به دنبالم

میان کوچه دویدن به تو نمی آید

فقط بلند مشو چونکه زود می افتی 

 بدون بال پریدن به تو نمی آید

تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی 

 چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید

چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد 

 چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید

تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد 

 نفس بلند کشیدن به تو نمی آید

بمان که دخترمان را خودت عروس کنی

به آرزو نرسیدن به تو نمی آید

چه با دو دست رئوفانه ات، چه با یک دست 

 بباف پیرهنت را، حسین منتظر است

 

     علی اکبر لطیفیان فاطمیه ی ۹۲

 

منبع : نودو پنج روز باران




مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در شنبه ۱۳۹۲/۰۱/۱۷ |
بسترت را جمع کن از خانه ، بیماری بس است

زیر چشمت گود افتاده است ، پس زاری بس است


از همان روزی که تو تب کرده ای تب کرده ام

خوب شو خوبم کنی سه ماه بیماری بس است


تو به فکر گریه ای من هم به فکر گریه ام

این تبسم کردن از روی ناچاری بس است


لاله ، لاله ،لاله، لاله، لاله، لاله ، ...تا به کی ؟

جای خالی در لباست نیست گل کاری بس است 


من مرتب میکنم این خانه ات را تو فقط

لحظه ای هم دست از دیوار برداری بس است


ای شکسته بال پس کی استراحت میکنی

هر زمان که پا شدم دیدم تو بیداری ، بس است


این طرفداری از من کار دستت داده است

بعد ازاین کاری مکن دیگر طرفداری بس است


وقت کردی یک کفن هم بعد پیرهن بباف

زندگی کردن برای من بس است ، آری بس است


باشد امشب میروم پیش خدا رو میزنم

بسترت را جمع کن از خانه بیماری بس است


       علی اکبر لطیفیان فاطمیه ی 92

 

منبع : نودوپنج روزباران



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در شنبه ۱۳۹۲/۰۱/۱۷ |

 

 

اشعار فاطمیه - حسین ایمانی



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۱/۱۲/۲۷ |

سرود اول

همه عشقا یه طرف زینب کبری یه طرف
مژده  بر اهل زمین  پدر شده  شاه نجف
شد به گوشم این نوا     اومده یار دلا
فلسفه ی کربلا        بی بی زینب
مونده بغضی توگلوم     دیدن تو آرزوم
نام زینب گفتگوم     بی بی زینب
بانوی کرببلا حضرت زینب مددی
دختر شیر خدا حضرت زینب مددی
.....................
اومده یار حسین زهرا چشاش بارونیه
ملائک صف کشیدن بیت علی مهمونیه
مهمون تو جبرئیل     مابقی ازاین قبیل
آب بزمت سلسبیل     بی بی زینب
بوی باران اومده     ماه خوبان اومده
خود قرآن اومده     بی بی زینب
بانوی کرببلا حضرت زینب مددی
دختر شیر خدا حضرت زینب مددی
......................
جبرئیل و همکاراش خاک کف پات سرشون
حسنین نذری میدن به مقدم خواهرشون
نور حق در تابشه     عرش حق محرابشه
مجتبی بی تابشه     بی بی زینب
صولت تو حیدری     عصمت تو مادری
ازهمه عالم سری     بی بی زینب
بانوی کرببلا حضرت زینب مددی
دختر شیر خدا حضرت زینب مددی

دریافت سبک اول



سرود دوم


 شد بهار و خنده روی لبا شام غم سراومد
زینب اومد و شاه عالم از تنهایی دراومد
شده بی تاب زینب         ماه وستاره خورشید
چکید اشک حسن تا     حسین زینب و بوسید
یازینب     عشق ارباب
یازینب     ذکر محراب
یازینب     ما رو دریاب
یازینب     افتخار ابوتراب
(مولاتی     اخت الارباب)
.........................
خوش به حال تو که برا حسین عشق عشق عشقی
داداشت  حسین  شاه کربلاست  تو شه  دمشقی
تو بحر عفت تو     ببین مریم شده گم
صبوریِ تو ضرب المثل برای مردم
یازینب     عشق ارباب
یازینب     ذکر محراب
یازینب     ما رو دریاب
یازینب     افتخار ابوتراب
(مولاتی     اخت الارباب)
.......................
دختر علی  با  تبسمش  دل  ز دنیا  برده
کم کسی که نیست زینب حسین شیر زهرا خورده
شب میلاد زینب     هوایی دلامون
آخر زتومیگیریم     برات کربلامون
کربلا     عشق دلها
کربلا     وعده ی ما
کربلا     قبر سقا
کربلا   راه رسیدن تابه خدا


دریافت سبک دوم

 

منبع : گوشواره شكسته ، اشعار ميثم ميرزايي



مربوط به موضوع : سرود
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۱/۱۲/۲۰ |

به نام خالق فاطمه سلام الله علیها

 

امسال سال نو را به احترام جگر زخمی صاحب الزمان(عج)

در عزای مادر مظلومه اش از همه ی سالها بیشتر مراعات کنیم،

همین!

 

************

 

عید امسال پر از بوی گل یاس شده است

و پر از خاطره ی گندم و دستاس شده است

همه ی دشت گواهند که با بوی بهار

عطر یک خانه ی آتش زده احساس شده است..

چینش سفره ی امسال تفاوت دارد

سین هر سفره، سلامی ست که بر یاس شده است

روضه ی چادر خاکی همه جا پیچیده

سیب ها طعم خوش کوثر و اخلاص شده است..

ابر، در هیأت یک مستمِع مداحی ست

بس که می گرید و دل نازک و حساس شده است

جان گل های جهان پیشکش یاسی که -

زخمی سیلی باد و ستم داس شده است..

 (سید محمد رضا اویارحسینی)

بـه معـجــر خـاکــی فاطــمهــ(س) عجــل لـولیـک الفــرج

منبع :http://www.madar135.blogfa.com/



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۱/۱۲/۱۳ |

به نام خالق فاطمه سلام الله علیها

 

امسال سال نو را به احترام جگر زخمی صاحب الزمان(عج)

در عزای مادر مظلومه اش از همه ی سالها بیشتر مراعات کنیم،

همین!

 

************

 

عید امسال پر از بوی گل یاس شده است

و پر از خاطره ی گندم و دستاس شده است

همه ی دشت گواهند که با بوی بهار

عطر یک خانه ی آتش زده احساس شده است..

چینش سفره ی امسال تفاوت دارد

سین هر سفره، سلامی ست که بر یاس شده است

روضه ی چادر خاکی همه جا پیچیده

سیب ها طعم خوش کوثر و اخلاص شده است..

ابر، در هیأت یک مستمِع مداحی ست

بس که می گرید و دل نازک و حساس شده است

جان گل های جهان پیشکش یاسی که -

زخمی سیلی باد و ستم داس شده است..

 (سید محمد رضا اویارحسینی)

بـه معـجــر خـاکــی فاطــمهــ(س) عجــل لـولیـک الفــرج

منبع :http://www.madar135.blogfa.com/



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۱/۱۲/۱۳ |
ذاكر اهل بيت جناب آقاي حسن حسينخاني

با نهايت تاسف وتاثر درگذشت  والده گراميتان را تسليت عرض نموده و از خداوند متعال براي آن مرحومه رحمت و غفران و براي شما طول عمر مسئلت مینمائیم .                                           

 هيئت فاطمیون



مربوط به موضوع : اخبار
نویسنده حسن رنجبر در دوشنبه ۱۳۹۱/۰۹/۲۰ |

شب نهم

/**/

 

یک مشک ، یک غیرت که از آن روبرو آمد

طفلی صدا زد بچه ها گویا عمو آمد

 

باید به استقبال آب و آبرویش رفت

وقتی عمو از جنگ آب و آبرو آمد

 

ای بچه ها اول عمو تشنه است، پس باید-

اول بنوشد آب، وقتی که سبو آمد

 

شش ماهه را دور سرش باید بگردانیم

وقتی که بر رخسار اصغر رنگ و رو آمد

 

دیگر عمو را بعد ازاین سقا نمی خوانیم

دیدید خواندیم و چه اشکی از عمو آمد

 

نذر عمو این گوشوارها ، النگوها

باید به دستش داد ، وقتی دست او آمد

***

حالا زمین کربلا چشمان تر دارد

حالا پس از این خیمه های دربه در دارد

 

دستان او را از سر زینب بُریدند

حالا بگو که خیمه آیا بال و پر دارد؟

 

عباس را از علقمه آقا نیاورده

آوردنش تا خیمه گویا دردسر دارد

 

حتی زجسم  ارباً اربای علی اکبر

جسمی زهم پاشیده و آشفته تر دارد

 

در پیش چشمان حسین ای قوم نگذارید

هر نیزه ای یک تکه از عباس بردارد

 

دارد لباسش را به غارت می برد این قوم

حالا دگر ام البنین حالی دگر دارد..

 

رحمان نوازنی



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در جمعه ۱۳۹۱/۰۹/۰۳ |

سر را ز خاك حجره اگر بر نداشتي

تو رو به قبله بودي و خواهر نداشتي

خواهر نداشتي كه اگر بود ميشكست

وقتي كه بال ميزدي و پر نداشتي

از طوس آمدم كه بگِريَم در اين غمت

ياري به غير چند كبوتر نداشتي

وقتي كه زهر بر جگرت چنگ ميكشيد

جز يا حسين ناله ي ديگر نداشتي

ختمي گرفته اند برايت كبوتران

لبخند ميزدند و تو باور نداشتي

تو تشنه كام و آب زمين ريخت قاتلت

چشمت به آب بود و از آن بر نداشتي

كف ميزدند دور و برت تا كه جان دهي

كف ميزدند و تاب به پيكر نداشتي

كف ميزدند وليكن به روي دست

دست ز تن جداي برادر نداشتي

شكر خدا كه پيرهني بود بر تنت

يا زير نيزه ها تن بي سر نداشتي

شكر خدا كه لحظه ي از هوش رفتنت

خواهر نداشتي ، غم معجر نداشتي


منبع : وبلاگ سهيل عرب



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۱/۰۷/۲۳ |
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها


  نان پختن روز آخر

 هر چند بر وفاي دل فضه شك نداشت

بانوي خانه بود و نياز كمك نداشت

 

نان پخته بود تا كه نگويند فاطمه

دستش براي مردم دنيا نمك نداشت

 

پيش تنور صورت او سرخ تر كه شد

ديگر كسي به داغ گل سرخ شك نداشت

 

خم شد كه نان را بزند  بر دل تنور

بغضش شكست ؛ صورت گلها كه چك نداشت

 

دستش به گريه رفت كه نان را درآورد

كاش استخوان بازوي خانم ترك نداشت

 

ناني براي سائل فرداي خويش پخت

با اينكه گندمي به حساب فدك نداشت

 

 منبع : حسینیه خدا (گریه نوشته های رحمان نوازنی)

بقیه اشعار در ادامه مطلب

روی ادامه مطلب کلیک کنید



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در پنجشنبه ۱۳۹۱/۰۱/۱۷ |
تصویر مبهم
 
یکبار نفس کوته و صد بار کشیده

حتما شده این سینه به مسمار کشیده

تصویر تو مبهم شده ی دست کسی نیست

تحلیل من این است به دیوار کشیده

از مرگ طلب کردن تو لحظه به لحظه

پیداست که خیلی دلت آزار کشیده

جارو مزن آنقدر، کمی فکر خودت باش

از دست شکسته چه کسی کار کشیده؟

از قرمزی رخت تو پیداست که راحت

بالا نرسیده آه به اجبار کشیده

نه سال؟ همین؟ ماندن تو راه ندارد

کار تو به انگار و نه انگار کشیده

یک بار علی گفتی صد بار علی جان

یک بار نفس کوته و صد بار کشیده


    علی اکبر لطیفیان فاطمیه  ی سال 91

منبع : نود و پنج روز بارانhttp://chadorkhaki1.blogfa.com/

لطفا روي ادامه مطلب كليك كنيد


مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در دوشنبه ۱۳۹۱/۰۱/۱۴ |
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها


آه! خورشید محک داشت؟ نداشت

روز روشن به تو شک داشت ؟ نداشت

 

توی این باغ به هم سوخته؛آه

گل هوای شاپرک داشت ؟ نداشت

 

آسمانی که فلک می بخشید

احتیاجی به فدک داشت؟ نداشت

 

غیر دیوار و در و آوارش

شانه ی وحی کمک داشت ؟ نداشت

 

ظاهراً بال فرشته می سوخت

شعله کاری به ملک داشت ؟ نداشت

 

مردم شهر به هم می گفتند :

در این خانه ترک داشت؟ نداشت

 

شب شد و باز دل  ماه شکست

دست این مرد نمک داشت ؟ نداشت


منبع :http://hoseinie-khoda.blogfa.com/

مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در دوشنبه ۱۳۹۱/۰۱/۱۴ |
توفقط دست به زانومزن وگریه مکن

گیرم اي شاه کسی نیست...خودم نوکرتو

لحظه اي فکرکنی پیرشدم،مدیونی

درسرم هست همان شوق علی اکبرتو

من خودم یک تنه ازکرببلا می برمت

چه کسی گفته که پاشیده شده لشگرتو

توبرایم نگرانی چه می آیدسرمن

من برایت نگرانم چه می آیدسرتو

همه رابدرقه کردي وبه میدان بردي

میروي،هیچکسی نیست به دوروبرتو

بده پیراهن خودراکه خودم پاره کنم

نمی ارزدسراین کهنه شده...پیکرتو...

واي ازمعجرمن،معجرمن،معجرمن

واي ازحنجرتو،حنجرتو،حنجرتو
***
سعی ام این است ببینم بدنت را،اما

چه کنم!شمرنشسته جلوي خواهرتو


           علی اکبر لطیفیان محرم سال 90



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۹/۱۳ |

خبر پیچید که سقا به هم پیچید

کنار خیمه ها آقا به هم پیچید

قمر افتاد و پشتش آفتاب افتاد

همین جا بود عاشورا به هم پیچید

سرش از سر بلندي بود،بالا بود

عمود آن قدرها زد تا به هم پیچید

نه،این مال زمین افتادن او نیست

دو چشمانش همان بالا به هم پیچید

نمی شد با عبا حتی تکانش داد

زبسکه آن قد و بالا به هم پیچید

تمام اتفاقاتی که انجامید

همه یکجا شد و یکجا به هم پیچید

چو آن ثقل عظیم افتاد روي خاك

تمام خاك آن صحرا به هم پیچید

هزاران چشم خیره-خیره تر می شد

بساط دختر زهرا به هم پیچید

زخیمه دختري فریاد زد:بابا......

بیا که معجر زنها به هم پیچید!


  علي اكبر لطيفيان محرم سال 90



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در شنبه ۱۳۹۰/۰۹/۱۲ |
حضرت علی اکبر.ع.

درقدوقامت توقدیارریخته

درغالب تواحمدمختارریخته

به عمه هاي دست به دامن نگاه کن

دوروبرت چقدرگرفتارریخته

گفتی علی ونیزه دهان توراگرفت

ازبسکه دراذان تواسرارریخته

معلوم نیست پیکرت اصلاچگونه است

بهترنگاه می کنم انگارریخته

دارد زره ضریح توراحفظ می کند

بازش اگرکنندبالاجبارریخته

یکروزجمع کردن تووقت می برد

امروزبرسرم چقدرکارریخته

زیرعبا اگربروم پانمیشوم

ازبس بروي شانه من بارریخته

گیسوي توهمینکه سرت نیمه بازشد

ازدوطرف به شانه ات اي یارریخته

آنکس که تشنگی مراپاسخی نداد

حالانشسته برجگرم خارریخته

 

    علی اکبر لطیفیان محرم سال 90



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در شنبه ۱۳۹۰/۰۹/۱۲ |

توکه یک گوشه چشمت غم عالم رابرد

غم اشکت گنه حضرت آدم رابرد

از بهشت تو چه گوییم که از روز ازل

روضه ات را که خدا خواند جهنم را برد

شیشه عطر شما در دل آدم که شکست

عطر انفاس بهشتت دل آدم را برد

هر که از کرببلا رفت محرم راباخت

هرکه در کرببلا ماند محرم را برد

زمزم کعبه پس از کرببلا شیرین شد

اشک ششماهه تو شوری زمزم را برد

توکه رفتی به خدا چادر خیمه افتاد

وسپس باد جفا معجر مریم رابرد

کینه های عرب آن روز که صد قافله بود

ساربانی شد و انگشتر خاتم را برد

                                       رحمان نوازنی محرم ۹۰



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در جمعه ۱۳۹۰/۰۹/۱۱ |
 
همین که دو تایی به میدان رسیدند

روي دست خورشید،شش ماه دیدند

به والله کارش علی اکبري بود

اگر چه علی اصغرش آفریدند

سرش را روي شانه بالا گرفته ست

کسی را به این سر بلندي ندیدند

از این سمت،علی که جلوترمی آمد

از آن سمت ،لشگر عقب می کشیدند

همین که گلوي خودش را نشان داد

تمامی دل ها به رایش طپیدند

پدر گردنش کج- پسر گردنش کج

چقدر این دو از هم خجالت کشیدند!

لب کوچکش خشک و حلقوم او خشک

چه راحت گلوي علی را بریدند

عباگرچه نگذاشت زن ها ببینند

صداي کف و سوت را که شنیدند


     علی اکبر لطیفیان محرم سال 90



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۹/۱۰ |
بسم الله...
در رگ رگش نشانه ی خود کریم بود
او وارث کمال پدر از قدیم بود
دست عمو به گیسوی او چون نسیم بود
این کودکی شهید که گفته یتیم بود؟
وقتی حسین سایه ی بالای سر شود
کو آن دل یتیم که تنگ پدر شود؟
در لحظه های پر طپش نوجوانی اش
با آن دل کبوتری و آسمانی اش
با حکم عمّه ، عمّه ی قامت کمانی اش
بر تل زینبیه بود دیده بانی اش
اخبار را به محضر عمّه رسانده است
دور عمو به غیر غریبی نمانده است
خورشید را به دیده شفق گونه دید و رفت
از دست ماه دست خودش را کشید و رفت
از خیمه ها کبوتر عاشق پرید و رفت
تا قتلگاه مثل غزالی دوید و رفت
می رفت پا برهنه در آن صحنه ی جدال
می گفت عمّه ، جانِ عمو کن مرا حلال
دارد به قتلگاه سرازیر می شود
مبهوت تیر و نیزه و شمشیر می شود
کم کم خمیده می شود و پیر می شود
یک آن تعلّلی بکند دیر می شود
در موج خون حقیقت دریا نشسته است
دورش تمام نیزه و تیر شکسته است
دستش برید و گفت : که ای وای مادرم
رنگش پرید و گفت : که ای وای مادرم
در خون طپید و گفت : که ای وای مادرم
آهی کشید و گفت : که ای وای مادرم
وقتی که ضربه آمد و بر استخوان نشست
در عرش قلب فاطمه چون پهلویش شکست
خونش حنا به روی عمویش کشیده است
ازعرش آفرین پدر را شنیده است
مشغول ذکر بانوی قامت خمیده است
تیری تمام قد به گلویش رسیده است
تیری که طرح حنجره اش را بهم زده
آتش به جان مضطر اهل حرم زده
یعقوب را بگو که دو تا یوسفش به چاه
ماندند در میانه ی گرگان یک سپاه
فریاد مادرانه ای آید که : آه ، آه
دارد صدای اسب می آید زقتلگاه
ده اسب نعل خورده و سنگین تن آمدند
ارواح انبیا همه با شیون آمدند
محسن عرب خالقی


مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۹/۰۹ |
هجران گرفته دور وبرم را براي چه؟

خون می کنی دو چشم ترم را براي چه؟

وقتی قرار نیست کبوتر کنی مرا

بخشیده اند بال و پرم را براي چه؟

گر نیستی غریب،مگو پس انا الغریب

صد پاره می کنی جگرم را براي چه ؟

دارد سرت براي چه آماده می شود؟

پس آفریده اند سرم را براي چه؟

زحمت کشیده ام که چنین قد کشیده اند

بر باد می دهی ثمرم را براي چه؟

من التماس می کنم و تفره می روي

شاید عوض کنی نظرم را براي چه؟

از مثل تو کریم توقع نداشتم

اصلا گذاشتند کرم را براي چه؟

باشد نمی روند،ولی جان من! بگو

آورده ام دوتا پسرم را براي چه؟


     علی اکبر لطیفیان محرم سال 90



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در سه شنبه ۱۳۹۰/۰۹/۰۸ |
سیدتی رقیه.س.

توراآورده ام اینجا که مهمان خودم باشی

شب آخرروي زلف پریشان خودم باشی

من ازتاریکی شب هاي این ویرانه می ترسم

توراآورده ام خورشید تابان خودم باشی

فراقت گرچه نابینام کرده بازمی ارزد

که یوسف باشی ودرراه کنعان خودم باشی

پدرنزدیک بودامشب کنیزخانه اي باشم

به توحق می دهم پاره گریبان خودم باشی

اگرچه عمه دلتنگ است اماعمه هم راضی ست

که تواین چندساعت رابه دامان خودم باشی

ازاین پنجاه سال توسه سالش قسمت ما شد

یک امشب رانمیخواهی پدرجان خودم باشی

سرت افتادودستی ازمحاسن ها بلندت کرد

بیاخب میهمان کنج ویران خودم باشی

سرت را وقت قرآن خواندنت برطشت کوبیدند

توبایدبعدازاین قاري قرآن خودم باشی

کنارتوکه ازانگشتروخلخال صحبت کرد

فقط می خواستم امشب پریشان خودم باشی

***
اگرچه این لبی که ریخته بوسیدنش سخت است

تقلامی کنم یک بوسه مهمان خودم باشی


                       علی اکبر لطیفیان محرم سال 90



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۹/۰۶ |
سیدالجلیل،مسلم بن عقیل.ع.


بنویسید مرایاراباعبدالله
اولین بنده ي درباراباعبدالله
منتظرمانده دیداراباعبدالله
من کجاوسر بازاراباعبدالله

تا خداهست خریداراباعبدالله

عاشق آن است که دیدارکندیارش را
بارها جان بدهد دیداگردارش را
باز آماده کند جان دگربارش را
فاطمه پیش خدا،پیش بردکارش را

هرکه افتادپی کار اباعبدالله

من پرم رابه روي دست گرفتم،دیدم...
جگرم رابه روي دست گرفتم،دیدم...
سپرم رابه روي دست گرفتم،دیدم...
تا سرم را روي دست گرفتم،دیدم...

... راهم افتاده به بازاراباعبدالله

وقت هجران به گریبان چه نیازي دارم
به دل بی سروسامان چه نیازي دارم
با لب پاره به دندان چه نیازي دارم
به سرشانه اینان چه نیازي دارم

تاسرم هست به دیوار اباعبدالله

قبل ازآنیکه بیایدخبرم راببرید
زیرپایش مژه چشم ترم راببرید
محضرش دست به دست این جگرم راببرید
گرسرم را وسردوپسرم راببرید

...بازهستیم بدهکاراباعبدالله

سنگهاخوب نشستندبه پاي لب من
لب من ریخت وپیچیدصداي لب من
طیب الله به این لطف ووفاي لب من
بعدازین آب حرام است براي لب من

بسکه لبریزم وسرشاراباعبدالله

مانده ازجلوه والاي توحیران،مسلم
جان خودریخت به پاي توبه یک آن،مسلم
عیدقربان شهان،هست فراوان مسلم
من به قربان تونه...جان هزاران مسلم

....تازه قربان علمداراباعبدالله

به ولاي تونداده ست اذان،هیچکسی
وانکرده ست به شان تودهان،هیچکسی
مثل مسلم نبوددل نگران،هیچکسی
بخداوندکه درهردوجهان،هیچکسی...

....مثل من نیست گرفتاراباعبدالله

پیکرم وقف نوك پازدن طفلان شد
کوچه کوچه سرمن بودکه سرگردان شد
چه خیالی ست که بازیچه ي این وآن شد
یاکه برعکس به میخی تنم آویزان شد

دست حق باد نگهداراباعبدالله


          علی اکبر لطیفیان محرم سال 90



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در شنبه ۱۳۹۰/۰۹/۰۵ |

 

برای استفاده از سبکهای محرم  سال ۹۰ روی لینک زیر کلیک کنید



مربوط به موضوع : اشعار
برچسب ها : محرم, فاطميون
نویسنده حسن رنجبر در شنبه ۱۳۹۰/۰۸/۲۸ |
اينها به جاي آنكه برايت دعا كنند

كف مي زنند تا نفست را فدا كنند

 

هر چند تشنه اي ولي آبت نمي دهند

تا زودتر تو را زسر خويش وا كنند

 

لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید



مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در سه شنبه ۱۳۹۰/۰۸/۰۳ |

 

شهادت جانسوز باب المرادحضرت جوادالائمه ارواحنا فداه محضر امام رئوف حضرت

علی بن موسی الرضاعلیه السلام و شیعیان آن حضرت تسلیت باد.

 

به همین مناسبت مراسم عزاداری در تاریخ ۵/۸/۹۰ ساعت ۱۹ برقرار می باشد.

 

هیئت فاطمیون

 

 

 



مربوط به موضوع : مراسم هیئت فاطمیون مهرآبادجنوبی
نویسنده حسن رنجبر در سه شنبه ۱۳۹۰/۰۸/۰۳ |

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها