|
درباره ما
![]() این وبلاگ به منظور اطلاع رسانی برنامه های هیات فاطمیون مهرآباد جنوبی تهران به عاشقان اهل بیت علیهم السلام و ترویج مذهب تشیع طراحی گردیده هیئت فاطمیون لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
طراح قالب
دیگر امکانات
|
حیدر حیدر همه ی بود و هستم حیدر حیدر به دامن تو دستم
صلوات الله علی حبیب الله حُبُّه جُنَّه علی ولی الله 2 مولا! عشق تو دلم رو تکون میده مولا! با تو خدا به من امون میده مولا! قبله نما تو رو نشون میده علی مولا علی مولا حیدر حیدر به کسی پشت نکردی حیدر حیدر خدایی خیلی مردی می گیری دستم، که دل به تو بستم عمریه زیر بیرق تو هستم 2 مولا! تو امیری و صاحب تاجی مولا! خلاصه ی حدیث معراجی مولا! کعبه تویی و دور تو حاجی علی مولا علی مولا کــل دنیـا برای تو غـلامن عشّاق تـو، تو وادی السـلامن خدا تو قرآن به تو قسم خورده اولین مردی که اسلام آورده 2 مولا! کی مثه تو آقا جگر داره مولا! که در یه قلعه رو برداره مولا انگاری روی دست سپر داره علی مولا علی مولا رضا تاجیک دریافت فایل منبع : بی پلاک
مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در سه شنبه ۱۳۹۲/۰۲/۳۱ |
مثنوی میلاد امام جواد علیه السَّلام
از عرش ندا آمده أین الرَّجبیُّون پیغام خدا آمده أین الرَّجبیُّون شفّافیِّ آئینه ی این سینه خدائیست مصراع به مصراع من اینبار رضائیست اِیوان ِ طلا در نظرم آمده مَردم جَلدم به هوای کَرم و دانه ی گندم اینبار قلم دست شما حضرت سلطان دل مال تو هرجا که دلت خواست بگردان جهت دانلود سبکها لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۲/۰۲/۲۹ |
مادر بهترين فرم غزل هايم براي مادر است دفتر شعرم مزين از صفاي مادر است در قنوت هر نماز خود دعايم مي كند هرچه دارم در دو عالم از دعاي مادر است شأن او روز ازل ضرب المثل گرديده است باخبر هستم كه جنت زير پاي مادر است نزد اهل بيت اهل بيت بايد ذبح كرد بچه هايم نذر راه بچه هاي مادر است* مادر اللهي نيم اما شعارم اين بود مي پرستم آن خدايي كه خداي مادر است وعده ي حق است آخر از سلاطين مي شود هركه در ساعات عمر خود گداي مادر است هيچ داني " حيدر " و "مادر " چرا هم قافيه ست ؟؟ در لغت هم شاه مردان مبتلاي مادر است "لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار" فاطميون مطلع باشيد نواي مادر است خانه اي كه مادري در آن نباشد خانه نيست خانه اي خوب است كه در آن صداي مادر است طبع شعر و ذوق و استحسان من از آن اوست كار من هر روز و شب مدح و ثناي مادر است گرچه فرزندي چموشم ليك دارم زمزمه كل دارائي من يك جا فداي مادر است در ازاي خط خطي هايم نمي گيرم صله بهترين پاداش كار من رضاي مادر است * نذر اهل بيت اهل بيت بايد ذبح كرد/بچه هاي ما فداي بچه هاي پنج تن - علي اكبر لطيفيان منبع :http://sael110.ir/ عليرضا خاكساري مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در دوشنبه ۱۳۹۲/۰۲/۰۹ |
از سمت راست شروع کرد که از شانس بد او یعقوب بحثی بود که استاد وراجی و بحث کردن بود. - برادر هدف شما از آمدن به جبهه چیست؟ - والله شما که غریبه نیستید، بی خرجی مونده بودیم. سر سیاه زمستونی هم که کار پیدا نمیشه. گفتیم کی به کیه، می رویم جبهه و می گیم به خاطر خدا و پیغمبر آمدیم بجنگیم. شاید هم شکم مان سیر شد هم دو زار واسه خانواده بردیم! نفر دوم احمد کاتیوشا بود که با قیافه معصومانه و شرمگین گفت: «عالم و آدم میدونن که مرا به زور آوردن جبهه. چون من غیر از این که کف پام صافه و کفیل مادر و یک مشت بچه یتیم هم هستم، دریچه قلبم گشاده، خیلی از دعوا و مرافه می ترسم! تو محله مان هر وقت بچه های محل با هم یکی به دو می کردند من فشارم پایین می آمد و غش می کردم. حالا از شما عاجزانه می خواهم که حرف هایم را تو روزنامه تان چاپ کنید. شاید مسئولین دلشان سوخت و مرا به شهرمان منتقل کنند!» خبر نگار که تند تند می نوشت متوجه خنده های بی صدای بچه ها نشد. مش علی که سن و سالی داشت گفت: « روم نمی شود بگم، اما حقیقتش اینه که مرا زنم از خونه بیرون کرد. گفت: «گردن کلفت که نگه نمی دارم. اگر نری جبهه یا زود برگردی خودم چادرم را می بندم دور گردنم و اول یک فصل کتکت می زنم و بعد میرم جبهه و آبرو برات نمی گذارم. منم از ترس جان و آبرو از اینجا سر درآوردم. خبرنگار کم کم داشت بو می برد. چون مثل اول دیگر تند تند نمی نوشت. نوبت من شد. گفتم: «از شما چه پنهون من می خواستم زن بگیرم اما هیچ کس حاضر نشد دخترش را بدبخت کند و به من بدهد. پس آمدم این جا تا ان شاءالله تقی به توقی بخورد و من شهید بشوم و داماد خدا بشوم. خدا کریمه! نمی گذارد من آرزو به دل و ناکام بمانم!» خبرنگار دست از نوشتن برداشت. بغل دستی ام گفت: «راستش من کمبود شخصیت داشتم. هیچ کس به حرفم نمی خندید. تو خونه هم آدم حسابم نمی کردند چه رسد به محله. آمدم اینجا شهید بشم شاید همه تحویلم بگیرند و برام دلتنگی کنند.» دیگر کسی نتوانست خودش را نگه دارد و خنده مثل نارنجک تو چادرمان ترکید. ترکش این نارنجک خبرنگار را هم بی نصیب نگذاشت منبع : http://ghorobeshalamche.blogfa.com/
مربوط به موضوع : زندگینامه - وصیتنامه شهدا
برچسب ها : هيات فاطميون, دفاع مقدس
نویسنده حسن رنجبر در دوشنبه ۱۳۹۲/۰۲/۰۲ |
طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم Web Template By : Samentheme.ir |
موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسبها
هيات فاطميون (41), فاطميون (29), هيئت فاطميون (24), علي اكبر لطيفيان (20), محرم (16), اشعار (15), هیات فاطمیون (14), هیئت فاطمیون (6), اشعار فاطميه (6), ع (6), علی اکبر لطیفیان (5), فاطمیون مهرآباد (5), فاطميون مهرآباد (5), رحمان نوازني (4), طرح اعلاميه (4), شهادت امام جواد (4), فاطمیون (3), عليرضا خاكساري (3), ذاکر اهل بیت (3), سرود ميلاد (3), داستانهاي كوتاه و مناجاتي (3), ابوالفضل اخوان مرادی (3), مراسم هيات فاطميون (2), شهداي مهرآباد جنوبي (2), ميلاد حضرت علي اكبر (2), شهید عباس حاجیلو (2), ميثم ميرزايي (2), شهادت امام صادق (2), تسليت (2), حسين ايماني (2),
|