مطالب اخیر وبگاه
انا لله و انا الیه راجعون
قدر بزرگترهایمان را نمی دانیم و یک به یک آنها میروند و نمی فهمیم چه عزیزانی را از دست می دهیم.
پدر شهید شاکری مرد بزرگواری که هم پیمانه بود با ما، در گریه های ماه محرم ، رفت ! ! ! ، احترامش به نو کران ارباب مثال زدنی است به پای کوچکترها بلند میشد و نوکر خوبی بود که امسال محرم خیلی ها جای خالیش را حس خواهند کرد .
امروز دیدم فرزندش نوشته است بی پدر شدم ، فقط او نیست که این واژه را حس کرده است و ما نیز در غم ایشان و این خانواده شریک هستیم.
ماه مرداد برای بچه های هیات فاطمیون یادآور دو غم بزرگ بود ، شهادت معلم عزیز عباس حاجیلو ، در گذشت ذاکر اهل بیت ابوالفضل اخوان و امروز نیز در گذشت پدر شهید شاکری بر غم هایمان افزود.
تسلیت میگوییم به خانواده عزیز شهید شاکری که گریه کردن و نوکری کودکیمان را از خانه ایشان و حمایتهای آنها آموختیم.
یاعلی
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در دوشنبه ۱۳۹۶/۰۵/۲۳ |

شهید مهدی شاکری از شهدای مهرآباد جنوبی است که در روز عاشورا به دست منافقین کوردل به شهادت رسید.
ولادت : 1346/6/20
شهادت : 1367/6/1
نوشته سنگ مزار شهید :
منت خدایرا که انسانم آفرید و خلعت اسلام برمن ارزانی داشت و به نور تشیع مزین فرمود و شمع وجودم را به عشق حسین (ع) شعله ور ساخت و به عاشورایش فیض شهادت را مقرر نمود .
مزار مطهر : بهشت حضرت زهرا (س) تهران
قطعه 40 ردیف 34 شماره 21
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در جمعه ۱۳۹۵/۰۹/۲۶ |
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۵/۰۸/۱۶ |
زندگی صحنۀ یکتای هنرمندی ماست... هرکسی نغمۀ خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست... خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
میخندیدی و چشمانت پرفروغتر از آن روزی بودکه به جشن آخر سال خودت دعوت شده بودی....
دانش آموزانت یکی یکی، با لباسهای اتو کشیده و گهگاه کت و شلواری که فقط در جشنعروسی ها به تن میکردند، وارد سالن میشدند...
هر کدام را به گونه ای، با زبانی که فقط خودت قلقش دستت بود، دست می انداختی. ای جان به قربان آن خنده های نمکینت...
کنار در ایستادی، هر چه اصرار کردیم توو نیامدی، گفتی باید پدر و مادرانتان را به نحو شایسته ای که باز هم فقط خودت قلقش را بلد بودی استقبال کنی، گفتی: "شما رو با خون دل به اینجا رسوندن، اینو فقط من میدونم و اتاق مشاوره ای که چارسال تموم خلوتگاه حرفای نگفته و نشنیدۀ من و مامان، باباهاتون بوده... برید... برید ببینم چیکار میکنید."
قند توی دلت آب میشد، شیرینی اش از آن چشمان براقت به وضوح بیرون می جهید، به روی خودمان نیاوردیم، به روی خودت نیاوردی...
مراسم شروع شد، یکی یکی روی سن میرفتیم، سین مراسم را خودت چیده بودی، هر تکه اش را به یکی مان سپرده بودی و بازهم سفارش همیشگی که ببینم چه میکنید...
حمید و حسین و حسام شروع کننده ی مراسم بودند، استارت اول را آنها زدند، هنوز جلوی در ایستاده بودی که صدای بچه ها، از جا پراندتت، به سرعت برق آمدی داخل سالن، با گوشه ی چشم هوایت را داشتم، پرنده ه ی خوشحالی روی شانه هایت به پرواز درآمده بود... آرام و قرار نداشتی، بازهم رفتی بیرون، اینبار اما دلت قرص و محکم از اینکه شازده هایت گل خواهند کاشت.
"ایول بچه ها، دمتون گرم..."
نوبت گروه دوم از بچه ها رسید، مرتضی و محمد رضا با آن موهای روغن کاری شده و لباسهای مکش مرگ ما، قدم روی سن گذاشتند، مرتضی کمی نمک ریخت، ادا و اطوارش همه ی حاضرین را به خنده واداشت، صدای خنده ی سالن تا دم در هم میرسید، شکلاتی از روی میز برداشتی و با ظرافت خاصی گوشه ی لپت، جوری که هم بشود مکیدش و هم به مدعوین خیر مقدم گفت، جایش دادی...
برنامه داشت روی غلتک می افتاد، علی و امین و محمد و حجت هر کدام هنرنمایی خودشان را کردند و رفتند، نوبت به مسعود و اشکان و پیمان رسید، از اساتید و مدرسین زحمتکش این سالها دانه به دانه دعوت میکردند که روی صحنه بیایند، معلمها می آمدند و هرکدام قصه ای و بازهم چشم و ابرویی و آن کلام قند و عسلی که زهر کنایه اش را فقط ما میدانستیم و تو که محرم سالها بازیکوشی و سربه هوایی های شاگردان بودی در سکوت و خموشی آن اسطوره های ایثار...
آقا نظری میخواندیمش، جرٲت دعوتش را فقط یکنفر داشت پوریا که تنهایی صدایش در نمی آمد، کیارش به فریادش رسید با خنده و شوخی برگزارش کردند و آقای نظری هم بالاخره حرفهای آخرش را شکسته، بسته به گوشمان کشاند...
امیر محمد، محسن، بهزاد، مجتبی، معین، رامین،آرش، فرشاد، امیر، امین، حامد، مهران، احمد، هادی، سهراب، امیر محمد، پدرام، مهیار همه آمدند و گفتند و خاطره بازی کردیم و خنده و گریههایمان به هم آمیخته شد...
در قهقهه های مستانه ی مان وقت و بی وقت که به سالن سرک میکشیدی، شریکمان بودی، با دستان به هم فشرده که روی سینه هایت گذارده بودی، شیرینی تکه شده ی نیم خورده ات را به سرعت فرو دادی، از انتهای سالن با چشمان نافذت، همه را میدیدی، دلمان میخواست از آن بالا برایت دست تکان دهیم، هر کداممان با یادداشتی در دست پشت میکروفن میرفتیم، امان از تپقهای تمام نشدنی... زیر چشمی نگاهت میکردیم که سرت به علامت تٲیید و رضا پایین می آمد که"آفرین ادامه بده، اشکالی نداره" ... دلمان آرام میگرفت.... آخر فقط تو بودی که در تلاطم شبهای طولانی و تمام نشدنی اردوهای عید و مطالعات فشرده ی پیش از کنکور،با آن زبان چرب و نرمت، آرامش را به قلب ما باز میگرداندی...
چه روزها که چشم غره رفتنهایت دمار از قلب پر از عشقمان، در نیاورد.... چه گوش چرخاندهای الکی و ظاهر فریبی بودند آن هشت و ربعهای تٲخیری....تذکرات به جایتان به روی چشمهایمان...
" برو بچه پی درست، این حرفا به تو نیومده" بخوان دوباره باز سرود "ای ایران را"، اینجا پایان جشن است، بچه هایت فارغ التحصیل شدند استاد...
آقا اجازه! ما بیاییم تو؟... پشت در اتاقت ایستاده ایم، اجازه نمی دهی، آخر هنوز نوبتمان نشده.... غزل خداحافظی را تنها خواندی و رفتی.... اینبار ماییم که هر کدام به زبان خودمان با تو خوش و بش میکنیم... زبانی که فقط خودت زیر و بمش را بلدی....
آقا اخوان رفت، امروز صبح تلفن بود که پشت تلفن خبر تلختر از تلخ رفتنت را بین بچه ها تقسیم میکرد...
فردا بر دوش مدرسه، تشییع پیکر مردیست که همه ی بهترین روزهایمان باهم گذشت، بچه ها اینبار سر به زیر و آرامتر از قبل شده اند آقا... بیا و ببین که چگونه غمبرک زده اند و لب ورچیده اند.... پشت لبهایشان که سبز شده هیچ، محاسن هایشان هم به احترامت تا چهل روز و چهل هفته و چهل سال آشفته باقی خواهد ماند... آقا لباس مشکی هایمان هنوز بوی محرم میدهد، آخر خدا نخواسته بود از اربعین تا امروز سیاه پوش کسی باشیم.
آقا بیا و اینبار هم شوخی کن با ما... بیا و اینبار هم بگو خداحافظی ات از سر قهر با ماست که درس نخوانده ایم... آقا ما حاضریم تا آخر عمر یه لنگه پا کنار سطل زباله گوشه ی کلاس بایستیم ولی تو را به خدا بگو که غلط نوشته اند روی پلاکارد سردر مدرسه که "درگذشت نابهنگام معلمی دلسوز و استادی فداکار، مرحوم آقای ابوالفضل اخوان را به تمام شاگردان و معلمین دبیرستان امام صادق تسلیت میگوییم."
چشمانت همچنان میخندد، پر فروغتر از آن روزی که جشن فراغت از تحصیل خودت را میگرفتی.... حسن ختام اندوهناک و خداحافظی سوزناکتری جز این نمی توانست کمر شیرمردان و شازده کوچولوهای مدرسه ات را اینگونه خم کند....
فردا مدرسه مردی را بر شانه هایش حمل خواهد کرد که دوباره مادر دنیا همچو اویی نخواهد زاد.
آقا اخوان، خانه ی نو مبارک!
منبع : http://sehre1ghalam.blogfa.com/
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۵/۰۶/۰۷ |
ماه ربیع الاول آغاز شده است؛ ماهی که در آن حوادث تاریخی مهمی اتفاق افتاده است که از آن جمله، حادثه مهم و تاریخی لیله المبیت، هجرت حضرت محمد صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه، ولادت پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق علیه السلام، ازدواج حضرت محمد (ص) با حضرت خدیجه علیها السلام، آغاز امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه و هلاکت یزید بن معاویه از جمله حوادث فرخنده این ماه است.
لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۴/۰۹/۲۲ |
بسم رب الحسین
در گفتگوی اختصاصی وارث با حاج منصور ارضی مطرح شد آنچه مهم است، نظر آقاست / ایجاد برخی هیئات باعث نابودی هیئت های قدیمی شد / اکثریت سایت ها با آبروی مردم بازی می کنند!
نظرش
را در مورد هیئت شاخص پرسیدیم! گفت: هر چه رهبری بگوید! گفتیم: به عنوان
یک ذاکر اهل بیت (ع) و بک استاد خبره این دستگاه، برای ما نظر معظم له را
تشریح کنید...

لطفا روي ادامه مطلب كليك كنيد
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۲/۱۱/۰۶ |
جهت دريافت سرود روي عكس كليك نمائيد
مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۸/۰۸ |
سربند سرخ يا زهرا(سلام الله عليها)

عوارض بمبهای شیمیایی و
ترکشهای دفاع هشت ساله سخت ، در گوشه ای و دست پیوند داده شده ، مهره های ضربه
دیده که شریان اصلی اعصاب را به سختی می فشرد همه و همه جمع در تن رنجور و خسته ای
است به نام جلال .
یادگاریهای عزت و شرافت بود از دنیای دون ما خاکیان
دست تهی ، که شهادت هر کدامشان شفاعتها با دنبال دارد .
در عوض نگاه مهربان و پدرانه ای که هر روز به
کودکانش هدیه می کرد ، خاطرات شیطنت های کودکانه ای که پیش مادر و برادرانش به
امانت گذارد ، خاطرات سراسر خلوص و بی آلایشی که به همرزمانش ودیعه سپرد . همه و
همه در کنار شجاعت و ازخودگذشتگی مثال زدنی ، چهره جلال را پس از سالها در ذهنمان تصویر
می کند .
او از تبار دلیر مردانی بود
که سن شناسنامه هایشان را بالا می بردند تا مردانگی خود را به خردسالی سجلشان
به اثبات برسانند پای در میدانی نهند که مردان چند ده ساله لنگان لنگان گام برمی
داشتند .
روح او سراسر استقامت و پایمردی بود ، تن خاکی
او دیگر تاب جراحت نداشت ، ولی روح بزرگ او همچون شیرمردان سپاه محمد رسول الله باز
هم مثل همان روزهای رویایی جنگ به دنبال هجمه بر دشمنان ارض و ناموس این مرز و بوم
بود . با هر کدام از همرزمانش که به گفتگو نشستیم ، با قوت می گفتند او باید با
شهادت می رفت ، حیف جلال بود که در بستر آسایش و با مرگ برود .
تا به حال اشک مردان جنگ
رفته محلمان را ندیده بودم . مردانی که در فقدام عزیزانشان خم به ابرو نیاوردند ،
اکنون اشکواره ای برپا ساختند با قافیه جلال و ردیف یازهرا (سلام الله علیها)
سِرِّ خواندن روضه مادر پهلو شکسته مان زهرای مرضیه (سلام الله علیها)
و فریاد یازهرا یازهرای تشییع گزاران غسال خانه بهشت زهرا را نمی دانم . فقط این
گمشده ذهن من با بستن سربند سرخ یازهرا (سلام الله علیها) در قبر کامل تر شد و
هنوز به دنبال جوابی حیرانم .

لطفا روي ادامه مطلب كليك كنيد
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در دوشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۰۱ |
هنگامی که روز اول شوال فرا میرسد، مؤمنان را شادی مضاعفی در بر میگیرد، چرا که در این روز پاداشهای الهی سرازیر میشود، برای این روز فرخنده، اعمالی چون غسل، پرداخت زکات فطره و خواندن نماز عید توصیه شده است.
یک ماه بندگی و مهمانی خدا لحظات پایانی خود را سپری میکند و مومنان با ایمان در حالی روز سعید عید فطر را جشن میگیرند که معتقد هستند روز اول شوال، روز دریافت جایزههاست، باقر آل محمد (ص) از رسول خدا (ص) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: هنگامی که روز اول شوال فرا میرسد، منادی ندا میدهد؛ ای مومنان برای دریافت جوایز و پاداشهای خود بشتابید؛ آنگاه امام (ع) فرمود: جایزههای خداوند مانند جایزههای پادشاهان نیست، (یعنی جایزه او بسیار بزرگ و معنوی و قبولی طاعات و رضوان الهی است).
*اعمال شب عید فطر
شب اوّل شوال از جمله لیالى شریفه است و در فضیلت و ثواب عبادت و احیاى آن احادیث بسیار وارد شده و روایت شده است که آن شب کمتر از شب قدر نیست و از براى آن چند عمل است:
اوّل، غسل هنگامی که آفتاب غروب کند
دوّم، احیاء آن شب به نماز و دعا و استغفار و سؤال از حقّ تعالى و بَیْتُوته در مسجد
سوّم، در عقب نماز مغرب و عشاء و نماز صبح و عقب نماز عید، دعای وارد شده را بخواند.
لطفا روي ادامه مطلب كليك كنيد
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۵/۱۷ |
نقل است که حضرت موسی علیه السلام در کوه طور در مناجات خود عرض کرد:
یا الله العارفین (ای خدای عارفان)
جواب آمد لبیک (یعنی ندای تو را پذیرفتم)
سپس عرض کرد: یا الله المطیعین (ای خدا اطاعت کنندگان) جواب شنید لبیک،
سپس عرض کرد: یا الله العاصین (ای خدای گنهکاران)،
این دفعه سه بار شنید لبیک، لبیک ؛ لبیک .
حضرت موسی علیه السلام عرض کرد: حکمتش چیست که این دفعه سه بار شنیدم که فرمودی لبیک،
به او خطاب شد: عارفان به معرفت خود، و نیکوکاران به کار نیک خود، و مطیعان به اطاعت خود، اعتماد دارند،
ولی گنهکاران، جز به فضل من، پناهی ندارند، اگر از درگاه من ناامید گردند، به درگاه چه کسی پناه ببرند؟
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۴/۱۹ |
سه سخن شیطان به موسی(ع)
۱-اگر به خاطرت گذشت که چیزی به کسی بدهی در دادن آن تعجیل کن والا تو را پشیمان میکنم
۲-با زن بیگانه در جای خلوت منشین و الا تو را به زنا می اندازم.
۳-هر گاه غضب بر تو مستولی شد جای خود را تغییر ده و الا تو را به فتنه می اندازم.
فرق آدم و ابلیس
ابلیس به پنج علت بدبخت شد:
۱-اقرار به گناه نکرد۲-از کرده پشیمان نشد۳-خود را ملامت نکرد۴-تصمیم به توبه نگرفت و از رحمت خدا نامید شد
اما آدم به پنج علت سعادتمند شد:
۱-اقرار به گناه کرد۲-از کرده پشیمان شد۳-خود را سرزنش کرد۴-تعجیل در توبه کرد وبه رحمت حق امید داشت.
دیگر دزد دین که نیستم!
روزی کسی در راهی بسته ای یافت که در آنها چیزهایی گرانبها بود و آیته الکرسی هم پیوست آن بود آن فرد بسته را به صاحبش رد کرد.او را گفتند چرا این همه مال را از دست دادی؟گفت:صاحب مال عقیده داشت که این آیه مال او را از دزد نگاه میدارد و من دزد مال هستم نه دزد دین!اگر آن را پس نمیدادم در عقیده صاحب آن خللی راجع به دین روی میداد آن وقت من دزد دین هم بودم!
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در سه شنبه ۱۳۹۲/۰۴/۱۸ |
به نام خالق فاطمه سلام الله علیها
امسال سال نو را به احترام جگر زخمی صاحب الزمان(عج)
در عزای مادر مظلومه اش از همه ی سالها بیشتر مراعات کنیم،
همین!
************
عید امسال پر از بوی گل یاس شده است
و پر از خاطره ی گندم و دستاس شده است
همه ی دشت گواهند که با بوی بهار
عطر یک خانه ی آتش زده احساس شده است..
چینش سفره ی امسال تفاوت دارد
سین هر سفره، سلامی ست که بر یاس شده است
روضه ی چادر خاکی همه جا پیچیده
سیب ها طعم خوش کوثر و اخلاص شده است..
ابر، در هیأت یک مستمِع مداحی ست
بس که می گرید و دل نازک و حساس شده است
جان گل های جهان پیشکش یاسی که -
زخمی سیلی باد و ستم داس شده است..
(سید محمد رضا اویارحسینی)
بـه معـجــر خـاکــی فاطــمهــ(س) عجــل لـولیـک الفــرج
منبع :http://www.madar135.blogfa.com/
مربوط به موضوع : اشعار
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۱/۱۲/۱۳ |

بركات ورود حضرت معصومه عليها السلام به شهر قم
حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در روز اول ذيقعده سال 173 قمرى در مدينه منوره ديده به جهان گشود. پدر بزرگوار آن حضرت، امام موسى كاظم عليه السلام و مادر گرامىاش حضرت نجمه خاتون مىباشد، كه بعد از تولد حضرت رضا عليه السلام به «طاهره» ملقب گرديد. (1)
بنابراين حضرت معصومه عليها السلام با امام رضا عليه السلام خواهر و برادر ابوينى هستند. در سال 201 قمرى در پى انتقال اجبارى امام رضا عليه السلام به خراسان، حضرت معصومه عليها السلام بعد از يك سال تحمل دورى برادر بزرگوارش از مدينه منوره عازم خراسان گرديد. از آن جايى كه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام پيام آور فرهنگ و معارف اهل بيت عليهم السلام و مدافع مظلوميت امامان شيعه و تداوم بخش راه پدر بزرگوارش در مبارزه با طاغوتهاى زمان بود، عوامل حكومتى بنى عباس، در شهر ساوه به كاروان حامل آن حضرت حمله كرده و همراهان آن حضرت را به شهادت رساندند. حتى طبق نوشته استاد محقق شيخ جعفر مرتضى عاملى در كتاب حياة الامام الرضا عليه السلام، آن حضرت را نيز مسموم نمودند (2) . حضرت فاطمه معصومه عليها السلام بر اثر مسموميت و شدت غم و اندوه در شهر ساوه بيمار گرديد و فرمود: مرا به شهر قم ببريد; زيرا از پدرم شنيدم كه مىفرمود: شهر قم مركز شيعيان ماست (3) . براى همين حضرت معصومه عليها السلام در 23 ربيع الاول سال 201 قمرى به شهر قم وارد شده و مورد استقبال عده زيادى از مردم مشتاق و شيفته اهل بيت عليهم السلام قرار گرفت. آن بزرگوار بعد از 17 روز اقامت در منزل موسى بن خزرج كه به «بيت النور» شهرت يافت، در دهم ربيع الثانى سال 201 هجرى ديده از جهان فرو بسته و در «باغ بابلان» محل فعلى مزار آن حضرت دفن گرديد.
لطفا روي ادامه مطلب كليك كنيد
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در سه شنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۷ |
(عنوان ندارد)
شاید کسی فکر نمی کرد انقدر سریع تموم شه چند روز بیشتر به اربعین نمونده و هنوز مثل همیشه شاید به اندر خم یک کوچه هم نرسیدم . چرا به این سرعت زندگی در گذره و هرروز که میگذره احساس میکنم عقبترم انگار کاروانی قبل از اونیکه به عقل کوچیک من میرسه حرکت کرده و من دارم دنبالش میرم و هر روز کاروان دورتر و دورتر و ... میشه کاروان که دور میشه و نمیبینم هیچ ؟ حتی صدایی هم به گوشم نمی رسه و فقط یه چیز برام مونده اونم اینه که حرارتی توی قلبم احساس می کنم که بهم میگه کاروانُ گم نکردم و میرم تا به کاروان برسم و ایکاش یک روز می رسیدم .

مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در سه شنبه ۱۳۹۱/۱۰/۰۵ |
سید مرتضی آوینی
سید شهیدان اهل قلم

مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۱/۰۶/۰۵ |

مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در چهارشنبه ۱۳۹۱/۰۴/۲۸ |
جهت تلاوت قرآن روي تصوير زير كليك نمائيد

مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در سه شنبه ۱۳۹۱/۰۴/۲۷ |
نامی از آنان نیست
تلاش می کنند
فداکاری می کنند
شهید می شوند
دفن می شوند ! مانند مادرشان ، مظلوم
ما خوابیم و آنها بیدارند
حواسشان به همه چیز هست و به هیچ چیز نیست
مهر سربازی خورده اند
سربازی گمنام
وچه زیبا گفت شهید آوینی سید شهیدان اهل قلم:
گمنامی برای شهوت پرستها دردآور است،اگرنه همه اجرها در گمنامی است

جهت دریافت پوستر روی آن کلیک کنید
منبع : سفیر بهشت
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در دوشنبه ۱۳۹۱/۰۴/۱۹ |
با تشكر فراوان از سايت : http://alsafir.ir/جهت طراحي هدر وبلاگ
مرجع بروشور،پوسترومحصولات فرهنگي مناسبتي
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۱/۰۳/۲۸ |
پیامبر خدا(ص) می فرمایند: اى على! هر که مرا و تو را و امامان از نسل تو را دوست دارد پس خدا را بر حلالزادگى خود سپاسگوید؛ زیرا ما را دوست ندارد، مگر حلالزاده و ما را دشمن ندارد، مگر حرام زاده.
این صبر بدانند که سر می آید
از گرده شان دمار در می آید
توهین به امام مهربانی! هیهات
تنها ز حرام زاده بر می آید

مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در پنجشنبه ۱۳۹۱/۰۳/۱۸ |
اعمال ماه مبارک رجب
فضیلت و اعمال ماه مبارك رجب
ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمىرسد و جنگیدن با كافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است كسى كه یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ میگردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد.
از حضرت موسى بن جعفر(علیهماالسلام) روایت شده است كه: هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال، از او دور شود و هر كس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد.
لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۹۱/۰۳/۰۷ |
اگرسخن برخی از مورخین را بپذیریم که می گویند:
مادر "رقیه جان" حضرت"شهربانو" علیهما سلام بوده است
حتما خیلی خیلی خوشحال می شویم که بدانیم
آنکه
کاخ سبز امویان را زیر پای خرابه نشینی له کرد کسی نیست جز یک
"دخــــتـــــر ایــــرانــــی" ...
یک دختر سه ساله ایرانی...
اصولا یک دختر ایرانی از کودکی
برای گریه کردن در روضه های حسین
تربیت می شود...
اصولا یک دختر ایرانی حاضر است بمیرد
ولی لبهای حسین را زیر خیزران شراب آلود یزیدیان نبیند...
دختر ایرانی
می میرد ولی سازش نمی پذیرد!
دختر ایرانی
دختر سه ساله ایرانی
می میرد
ولی دست از گریه مکتبی بر نمیدارد.
منبع : وبلاگ دختر ايراني http://www.hosnairani.blogfa.com/
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در چهارشنبه ۱۳۹۱/۰۲/۲۰ |

اینها قصه نیست، واقعیت است
عدهای همان شبها بالهایشان را باز کردند و دل صیقل زده خود را رو به آسمانها گشودند و خداوند خریدار دل زلالشان شد، کربلای پنج نقطه آخر بود هر کس از کربلاهای گذشته جا مانده بود بارش را بست، شلمچه خلاصه، هویزه و طلائیه، فکه و چزابه بود
اینها قصه نیستند، واقعیتند اما ما نام آن را قصه میگذاریم برای نسلی که شهدا را باور ندارد، شجاعت را، مردانه جنگیدن را ندیده است و هنوز نمیداند روزی در این مملکت گروهی مردانه جنگیدند چون غیرتشان نمیگذاشت خاک کشورمان لگدکوب چکمههای استکبار شود، شهدا در کربلای چهار و پنج مردانه جنگیدند و نامش را طبق روایتی از سیدباقر علمی، سکوی پرواز گذاشتند.
سیدباقر را میشناسی؟ همان کسی که وقتی همه کارها به هم گره میخورد، کافی بود فقط یک دقیقه صحبت کند تا گره باز شود، همان کسی که وقتی بسمالله الرحمن الرحیم را میگفت تا ده دقیقه فقط صدای گریه رزمندهها بلند میشد، همان را میگویم.
گفتند: اسم این عملیات را چه بگذاریم، سیدباقر علمی در معبر گفت: اسم این عملیات را سکوی پرواز بگذاریم، عباس عطاری میگوید: از ایشان سئوال کردم، با اینکه عملیات لو رفته، تکلیف چیست سید؟ گفت تکلیف حکم جلودار است باید همهامان بتازیم، همین عبارتی که میگویم ایشان هم عنوان کرد و بعد گفت: اینجا سکوی پرواز است و این عملیات و یکی دو تا بعد از این عملیات هم بیشتر جمهوری اسلامی ندارد، سعی کنید بروید، این گفته خود سید بود.
زمستان تازه شروع شده بود که پرونده کربلای چهار خیلی زود بسته شد با برادرانی که دو تایی رفتند و یکی برگشتند و یا هیچکدام برنگشتند.
اینها قصه نیستند، واقعیتند اما ما نام آن را قصه میگذاریم برای نسلی که شهدا را ، شجاعت را، مردانه جنگیدن را ندیده است و هنوز نمیداند روزی در این مملکت گروهی مردانه جنگیدند چون غیرتشان نمیگذاشت خاک کشورمان لگدکوب چکمههای استکبار شود، شهدا در کربلای چهار و پنج مردانه جنگیدند و نامش را سکوی پرواز گذاشتند
کربلای پنج شروع شد، کربلای پنج اوج کربلاها نام گرفت، مرور لحظههای کربلای چهار آزار دهنده بود.
حاج عباس عطاری میگوید: یک حرف در دلم مانده است، زمانی که رفتیم در گمرک، 300 نفر بودیم، موقعی که تمام شد فردا صبحش گفتند بروید عقب، 80 نفر بودیم، از گمرک که در آمدیم همه سرها را انداختیم پایین، هیچ کسی سرش را بلند نکرد تا خروجی گمرک، میدانید برای چه؟ برای اینکه احمدی و جاوید مهر در آن قایق شکسته مانده بودند دست بلند کردند، هر کاری کردند ما نتوانستیم برایشان کاری بکنیم، همان طور سرمان را انداختیم پایین از گمرک خرمشهر خارج شدیم.
کربلای پنج که شروع شد، فاطمیه بود همراه با سوز و سرمای استخوان سوز بیحد شبهای جنوب، عدهای همان شبها بالهایشان را باز کردند و نور ربالارباب اشراق را درک کردند و دل صیقل زده خود را رو به آسمانها گشودند و خداوند خریدار دل زلالشان شد و چه خریداری بهتر از خدا، کربلای پنج نقطه آخر بود هر کس از کربلاهای گذشته جا مانده بود بارش را بست، شلمچه خلاصه، هویزه و طلائیه، فکه و چزابه بود.
یادداشت از غلامعلی حدادی
منبع : بخش فرهنگ پایداری تبیان
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در دوشنبه ۱۳۹۱/۰۱/۲۸ |
ماهی شب عید

در یكی از اردوگاههای عراقی، در ایام نوروز یکی از برادران از سنگ یک ماهی تراشیده و آن را درون ظرف آب انداخت و اسرا هم از این فکر او استقبال کردند. در همین حین یکی دیگر از بچهها به سرعت به طرف حیاط دوید و پس از چند لحظه با در دست داشتن یک قورباغهی کوچک وارد شد و آن را به جای ماهی در ظرف آب انداخت. حرکت قورباغه داخل آب به جای ماهی قرمز شب عید همه را به خنده واداشت.
مسعود پرویز حمیدی
منبع : مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۲۵ |
سلام.دوباره ماه محرم تو راهه.
از پارسال تا امسال چیکار کردیم برای آقا؟
آبروی ارباب بودیم یا آبروشو بردیم؟
حرمت عزاداری پارسال رو حفظ کردیم یا ....؟
چند روز بیشتر نمونده.فرصت واسه جبران هست.پس بسم ا...

برای شادی روح شهدا صلوات
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۸/۲۶ |
آيت الله 'مجتبي تهراني' با بيان فضيلت هاي روز عرفه به مردم سفارش كردند:
اين فرصت را كه بهترين فرصت است؛ به خصوص از ظهر تا هنگام غروب را كه در روايات وارد شده؛ از دست ندهيد.
* دعا در شب عرفه مقبول و مستجاب است
در روايتي نقل شده است كه شب عرفه هر دعاي خيري كه انسان بكند به اجابت مي رسد؛ و براي كسي كه در شب عرفه اطاعت الهي را بكند و اعمال صالحه انجام دهد، معادل 170 سال اطاعت و عبادت است؛ يعني از نظر پاداش چنين چيزي به او داده ميشود.
لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در شنبه ۱۳۹۰/۰۸/۱۴ |
بسم رب الصادق(ع)
برای شما مولایم که یکی از آن چهار هزار شاگردت پدر علم شیمی جابرابن حیان است
برای شما مولایم که مجالس روضه ات برای غریب کربلا معروف وباعث گرمی مجالس ماست
برای شما مولایم که خانه ات راغریبانه نیمه شب بسان خانه جدت امیرالمومنین آتش زدند
برای شما مولایم که که قاصرم از کنح مدحتان که باید مدح شما ازخدای متعال درقرآن شنید
وبرای شما مولایم سلام من نه سلام خداوند واشکم که ریزان است برآن قبر غربیت..الامان الامان الامان
وشمارا روزی بارگاهی بود هیهات از دشمنان دومی پرست که چشم کورشان تاب دیدن نداشت

منبع:دوستداران حاج منصور ارضی
http://mansoorarzi.blogfa.com
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۶/۳۰ |
شاید این جمعه بیاید شاید.....................................

اللهم عجل لولیک الفرج..........
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در سه شنبه ۱۳۹۰/۰۴/۲۸ |

"رجب"، ماه خداست؛ ماه پر بركتی است كه اعمال بسیاری برای آن ذكر شده است. باید خود را در دریای زلالش بشوییم تا پاک شویم. پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودی خدا می شود و غضب الهی از او دور می گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته می شود.
اعمال ماه های رجب و شعبان، جهت آماده ساختن روح برای شركت در میهمانی ماه مبارك رمضان می باشد. برای درك عظمت ماه رمضان باید از قبل خود را آماده نمائیم.
پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: ماه رجب، ماه استغفار امت من است. پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است.
اولین شب جمعه ماه رجب را لیلة الرغائب نامند. در این شب ملائك بر زمین نزول می كنند. برای این شب عملی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ذكر شده است كه فضیلت بسیاری دارد و بدین قرار است:
روز پنج شنبه اول آن ماه - در صورت امكان و بلا مانع بودن - روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده ركعت نماز اقامه شود كه هر دو ركعت به یك سلام ختم می شود و در هر ركعت یك مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده ركعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذكر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذكر "سبوحٌ قدوسٌ رب الملائكة والروح" گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذكر "رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انك انت العلی الاعظم" گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذكر "سبوح قدوس رب الملائكة والروح" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.
پیامبر اكرم( صلی الله علیه و آله) در فضیلت این نماز می فرماید: كسی كه این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد میگوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد كه از هر شدت و سختی نجات یافتی.
میّت میپرسد تو كیستی؟ به خدا سوگند كه من صورتی زیباتر از تو ندیدهام و كلامی شیرین تر از كلام تو نشنیدهام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیدهام. آن زیباروی پاسخ میدهد: من ثواب آن نمازی هستم كه در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمدهام تا حق تو را ادا كنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افكند.
امید آن است كه در پایان این نماز با فضیلت، محتاجان به دعا را فراموش نكنید و ما را نیز از دعای خیر خود محروم ننمایید.
" التماس دعا"
با تشکر از شاهد : http://www.ghorobeshalamche.blogfa.com/
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۳/۱۹ |
نامه محبتآميز امام خميني (ره) به همسرش
خبرگزاري فارس: امام راحل در سال 1312 شمسي كه عازم سفر حج بودند، در بيروت نامهاي محبتآميز براي همسر باوفاي خويش نوشتند كه نشانگر علاقه وافر ايشان به همسرش مرحومه خديجه ثقفـي ميباشد.

به گزارش خبرگزاري فارس، شخصيت مردان بزرگ الهي، برخلاف مردم عادي، تكبعدي نيست و وجوه گوناگون دارد. آنان با تهذيب نفس توانستهاند، اضداد را در خود جمع كنند. براي مثال؛ امام خميني با پشت سر گذاشتن مدارج عالي تعالي انساني، ظرفيت وجودي خويش را چنان وسيع ساخت كه توانست، مفاهيمي چون عرفان، سادهزيستي، جهاد، زهد، سياست، مديريت، قاطعيت، عاطفه، سازشناپذيري، انعطاف، فروتني، عزتطلبي و... را يكجا در شخصيت خويش جمع آورد.
ايشان با وجود قاطعيت و سازشناپذيري، روحي لطيف و عواطفي عالي داشت كه به اشكال گوناگون، جلوهگر مي شد.
از آن جمله اينكه در فروردين سال 1312 شمسي، كه امام عازم سفر حج بودند، در بيروت، نامهاي براي همسرش مرحومه خديجه ثقفـي - كه دومين فرزند را در بطن خود داشتند ـ نوشتند كه متن كامل اين نامه بدين شرح است:
تصدقت شوم، الهي قربانت بروم، در اين مدت كه مبتلاي به جدايي از آن نور چشم عزيز و قوت قلبم گرديدم،متذكر شما هستم و صورت زيبايت در آيينه قلبم منقوش است. عزيزم، اميدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ كند.[حال]من با هر شدتي باشد ميگذرد؛ ولي به حمدالله تاكنون هرچه پيش آمد،خوش بوده و الان در شهر زيباي بيروت هستم(1).
حقيقتا جاي شما خالي است، فقط براي تماشاي شهر و دريا خيلي منظره خوش دارد. صد حيف كه محبوب عزيزم همراهم نيست كه اين منظره عالي به دل بچسبد.
در هر حال، امشب، شب دوم است كه منتظر كشتي هستيم. از قرار معلوم و معروف، يك كشتي فردا حركت مي كند، ولي ماها كه قدري دير رسيديم، بايد منتظر كشتي ديگر باشيم. عجالتا تكليف معلوم نيست، اميد است خداوند به عزت اجداد طاهرينم، كه همه حجاج را موفق كند به اتمام عمل. از اين حيث قدري نگران هستم، ولي از حيث مزاج بحمدالله به سلامت. بلكه مزاجم بحمدالله مستقيمتر و بهتر است. خيلي سفر خوبي است، جاي شما خيلي خيلي خالي است. دلم براي پسرت [سيدمصطفي] قدري تنگ شده است. اميد است كه هر دو(2) به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزيز و محافظت خداي متعال باشند. اگر به آقا [پدر همسر امام] و خانمها [مادر و مادربزرگ همسر امام] كاغذي نوشتيد، سلام مرا برسانيد. من از قبل همه نايبالزياره هستم. به خانم شمس آفاق [خواهر همسر امام] سلام برسانيد و به توسط ايشان به آقاي دكتر [علوي] سلام برسانيد. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانيد.
صفحه مقابل را به آقاي شيخ عبدالحسين بگوييد برسانند.
ايام عمر و عزت مستدام. تصدقت. قربانت؛ روحالله
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در جمعه ۱۳۹۰/۰۳/۱۳ |
قابل توجه کاربران ارجمند و خادمین حسینیه بی پلاک
فراخوان سبک های فاطمی
سبک ها را برایمان بخوانید:
09381107172
مهلت ارسال سبک ها 29/12/89
خوب اجرا نمودن و خواندن شما نیز در انتخاب سبک ها تأثیرگذار خواهد بود.
ویژگی سبک ها:
محزون، جدید، ساخت داخل، با دسته بندی زمزمه، زمینه، نوحه، واحد، شور
خادمان حسینیه مجازی بی پلاک
http://www.bipelak.ir
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در سه شنبه ۱۳۸۹/۱۲/۱۰ |
زندگینامه : سید حسن نصرالله
جهان > خاورمیانه - همشهری آنلاین:
سید حسن نصرالله در سال 1960 در شهرک البازوریه واقع در 10 کیلومتری شرق بیروت به دنیا آمد
و به دلیل فشارهای اقتصادی جنوب لبنان به همراه خانواده به بیروت مهاجرت کرد و در حاشیه پایتخت در محله کرنتینا سکنی گزید.
خودش میگوید در کودکی شال مشکی و بلند مادر بزرگش را دور سر میپیچانده و به حاضران میگفته من روحانی هستم، پشت سرم نماز بخوانید. شخصیت نصرالله در محله کرنتینا شکل گرفت.

وی در نوجوانی در نزد پدرش در مغازه میوهفروشی کار میکرده. سید برخلاف دوستانش که همیشه راهی زمینهای فوتبال و سواحل توریستی بیروت بودند، به مناطق مجاور کرنتینا همانند، النبعه، سن الفیل و برج حمود میرفت تا از فضای معنوی مساجد آنها استفاده کند.
سیدحسن از کودکی علاقه فراوانی به مطالعه داشت و در زمینه دین مطالعات زیادی انجام داده است. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسههای کوی النجاح و سن الفیل پشتسر گذاشت و همزمان با جنگهای داخلی لبنان به اتفاق خانواده به بازوریه زادگاه خود بازگشت و در شهر صور دوران دبیرستان را تمام کرد.
جنبشهای چپ مارکسیستی و کمونیستی در آن دوران در البازوریه بسیار فعال بودند اما وی به جنبش اسلامی امل که امام موسیصدر آن را در لبنان پایهریزی کرده بود، پیوست. دیری نگذشت که سیدحسن به عنوان نماینده امل در البازوریه فعالیت سیاسیاش را گسترش داد.
او در مسجد صدر شهر صور با یک روحانی مدرس علوم دینی به نام سیدمحمد الغروی آشنا شد و با کمک او برای ادامه تحصیلات حوزوی به نجف رفت. در آنجا نصرالله سراغ آیتالله سیدمحمد باقر صدر را گرفت اما او را به شخصی به نام سیدعباس موسوی معرفی کردند و در اولین دیدارش با موسوی در ابتدای گفتوگو سعی کرد از لهجه لبنانی دوری کند و با عربی فصیح صحبتش را آغاز کرد.
نصرالله تحصیلاتش را در نجف نزد موسوی و آیتالله صدر ادامه داد و در سال 1978 مقدمات را به پایان رساند. در این دوران در کشور عراق تحولات سیاسی و امنیتی فراگیر شدهبود. در این تحولات طلاب علوم دینی حوزه نجف همواره تحت تعقیب بودند. طلبههای لبنانی نیز در این دوران با اتهامات مختلفی از جمله همکاری با حزب الدعوه عراق، همکاری با جنبش امل در لبنان و یا ارتباط با حزب بعث حاکم بر سوریه مواجه بودند.
نصرالله به دلیل فشارهای موجود در عراق به لبنان برگشت و در حوزه علمیه بعلبک مشغول به تحصیل و تدریس شد. در کنار تحصیلات حوزوی، سید از آموزشهای نظامی غافل نماند و دورههای مختلف چریکی را پشتسر گذاشت. سیدحسن به دلیل توانایی در مدیریت و فرماندهی، به عنوان نماینده جنبش امل در دره بقاع منصوب شد.
در سال 1982 با آغاز اشغال لبنان، جنبش امل به 2 جریان تقسیم شد، جریان اول به رهبری نبیه بری، خواهان قرارگرفتن نیروهای جنبش در کنار جبهه نجات ملی بود و جریان دوم که سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله آن را رهبری میکردند، خواستار حفظ نیروهای اصولگرای شیعی و سازماندهی آنها برای رویارویی با اشغالگران اسرائیلی بود.
مهمترین دلیل نیروهای اصولگرای شیعی در ملحق نشدن به نیروهای جبهه نجات ملی وجود شخصیتی چون بشیر جمیل بود. چرا که بشیر جمیل در کنار روابطش با اسرائیل به دنبال ریاست جمهوری لبنان بود. از اینجا بود که هستههای اولیه حزبالله شکلگرفت و با ملحق شدن نیروهای اصولگرا به تشکیلات جدید، این سازمان در ساختار سیاسی - نظامی لبنان عرض اندام کرد.
در ابتدای تشکیل حزبالله، سیدحسن 22 ساله بود و به عنوان یک نیروی تبلیغاتی برای جذب جوانان شیعی برای پیوستن به حزب کار می کرد. پس از مدتی وی به سمت معاون دفتر حزب در بیروت در کنار ابراهیم امین السید ایفای مسئولیت کرد تا اینکه معاونت اجرایی حزب که به منظور تنفیذ مصوبات شورای مرکزی حزب الله ایجاد شده بود، تأسیس شد.
نصرالله در این زمان به سمت معاون اجرایی حزب مشغول به کار شد. پس از آن برای ادامه تحصیلات حوزوی راهی قم شد و پس از مدتی به دلیل اختلافات تنشزای جنبش امل و حزبالله دوباره به لبنان برگشت.
در سال 1992 سیدعباس موسوی دبیرکل حزب الله و استاد سیدحسن به دست صهیونیستها ترور شد. با آمدن نصرالله به صدر حزب، تشکیلات شیعه لبنان از جرگه دفاعی و نظامی امنیتی فراتر رفت و حوزه جدیدی برای حضور حزب الله در ساختار سیاسی لبنان تعریف کرد. به گونهای که در انتخابات پارلمانی لبنان در سالهای 1996، 2000 و 2005 همواره بر حضور نمایندگان جنبش حزبالله در پارلمان افزوده شده است.
پیروزی چشمگیر حزبالله به رهبری سیدحسن و اخراج نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان در سال2000 هیچ وقت از خاطرهها فراموش نخواهد شد.
سید حسن نصر الله پس از صبحی الطفیلی و سیدعباس موسوی، سومین دبیرکل حزبالله لبنان است و همواره یکی از اهداف اصلی سرویسهای جاسوسی و تروریستی رژیم صهیونیستی به حساب میآید. وی در سال 1997 سیدهادی پسر ارشدش را در رویارویی با نیروهای اسرائیلی در جنوب لبنان از دست داد.
www.hamshahrionline.ir/news-60656.aspx.
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۰۴ |
شب اول (ماه ربيع الاول )
سال سيزدهم بعثت مبدا هجرت حضرت رسول صلي الله عليه و آله بود از مکه معظمه به مـديـنـه مـنـوره و در آن شـب در غـار ثـور مـخفي شد و حضرت امير عليه السلام جان خود را فـداي جـان شـريـف او نـمـود و در جـاي آن حـضـرت خـوابـيـد و از شـمـشـيـرهـاي قـبـايـل مـشـرکـيـن پـروا نـکـرد و فـضـل خـود و مـواسـات و بـرادري خـود بـا رسول صلي الله عليه و آله بر تمام عالم ظاهر گردانيد
و آيه کريمه :و من الناس من يـشـري نـفـسـه ابـتـغـاء مـرضـات الله در شـاءنـش نازل گرديد.
روز اول :
عـلمـاء گـفـتـه انـد مـسـتـحـب اسـت کـه بـراي تـشـکـر نـعـمـت سـلامـتـي رسول خدا و اميرالمؤ منين عليه السلام روزه بدارند و زيارت آن دو بزرگوار در اين روز مـنـاسـب اسـت
و سـيـد بـن طـاووس در اقـبـال بـراي ايـن روز دعـايـي نقل فرموده است و در اين روز، به قول شيخ طوسي و کفعمي حضرت عسکري عليه السلام وفـات کـرده اسـت و مشهور روز هشتم است و شايد در چنين روزي شروع بيماري آن حضرت بوده است .
روز نهم :
ايـن روز، روز عـيـد بزرگ و روز عيد بقر است و از براي آن شرح مفصلي است که در جاي خـودش ذکر شده است .
و روايتي نقل شده که : هر که در اين روز چيزي انفاق کند گناهانش آمـرزيـده شـود
و گـفـتـه انـد کـه : مـسـتـحـب اسـت در ايـن روز اطـعام برادران مؤ من و خشنود گردانيدن آنها و توسعه دادن در نفقه و پوشيدن لباسهاي نو و شکر و عبادت حق تعالي ،
و ايـن روز، روز، بـرطرف شدن غمها است و روز بسيار شريفي است
و چون روز هشتم ماه وفـات امـام حـسـن عـسـکـري عـليـه السـلام بـوده ايـن روز، روز اول امامت حضرت صاحب الزمان ارواح العالمين فداه بوده و سبب مزيد شرافتش مي باشد.
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در شنبه ۱۳۸۹/۱۱/۱۶ |
سلام بر تو اي فرستاده خوبي ها، اي مهربانترين فرشته خاک. تو از ملکوت آسمان به زمين فرا خوانده شدي تا انسان را با معناي واقعي اش آشنا کني. تو، آفتاب روشن حقيقت بودي در شام تيره زندگي. از مشرق دلها برآمدي و اکنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست.
در سال يازدهم هجرت رسول اكرم (ص) در آخرين سفرحج (در عرفه)، در مكه و در غديرخم، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران و يا در ضمن سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود كه پيامبر هم در نياز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پيامبر اكرم (ص) يك ماه قبل از رحلت فرمود:
" فراق نزديك شده و بازگشت به سوى خداوند است. نزديك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمايم و من دو چيز گران در ميان شما مى گذارم و مى روم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطيف و آگاه به من خبر داد كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر برمن وارد شوند. پس خوب بينديشيد چگونه با آن دو رفتار خواهيد نمود." 
در حجه الوداع در هنگام رمى جمرات فرمود: "مناسك خود را از من فرا گيريد، شايد بعد از امسال ديگر به حج نيايم و هرگز مرا ديگر در اين جايگاه نخواهيد ديد."
روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگين و نگرانند. پيامبر در حالى كه به فضل بن عباس و على بن ابيطالب (ع) تكيه داده بود به سوى مسجد رهسپار گرديد و پس ازدرود و سپاس پروردگار، فرمود: "به من خبر داده اند شما از مرگ پيامبر خود در هراس هستيد. آيا پيش از من، پيامبرى بوده است كه جاودان باشد؟! آگاه باشيد، من به رحمت پروردگار خود خواهم پيوست و شما نيز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهيد شد."
روزي ديگر پيامبر (ص) با کمک علي (ع) و جمعي از ياران خود به قبرستان بقيع رفت و براي مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علي (ع) کرد و فرمود: " کليد گنجهاي ابدي دنيا و زندگي ابدي در آن، در اختيار من گذارده شده و بين زندگي در دنيا و لقاي خداوند مخير شده ام، ولي من ملاقات با پروردگار و بهشت الهي را ترجيح داده ام."
در چند روز آخر از زندگى رسول اكرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:
"اى مردم! آتش فتنه ها شعله ور گرديده و فتنه ها همچون پارههاى امواج تاريك شب روى آورده است. من در روز رستاخيز پيشاپيش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در مي آئيد. آگاه باشيد که من درباره ثقلين از شما مي پرسم، پس بنگريد چگونه پس از من درباره آن دو رفتار مي کنيد، زيرا که خداي لطيف و خبير مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمي شوند تا مرا ديدار کنند. آگاه باشيد که من آن دو را در ميان شما به جاي نهادم
( کتاب خدا و اهل بيتم ). بر ايشان پيشي نگيريد که از هم پاشيده و پراکنده خواهيد شد و درباره آنان کوتاهي نکنيد که به هلاکت مي رسيد."
آنگاه پيامبر (ص) با زحمت به سوي خانه اش به راه افتاد. مردم با چشماني اشک آلود آخرين فرستاده الهي را بدرقه مي کردند. در آخرين روزها پيامبر به علي (ع) وصيت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علي (ع) که جانش با جان پيامبر آميخته بود، پاسخ داد: " اي رسول خدا ، مي ترسم طاقت اين کار را نداشته باشم. "
پيامبر (ص) علي (ع) را به خود نزديک کرد . آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشير، زره و ساير وسايل جنگي خود را خواست و همه آنها را به علي سپرد.
فرداي آن روز بيماري پيامبر (ص) شدت يافت اما او در همين حال نيز اطرافيان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش مي کرد. سپس به حاضران فرمود: " برادر و دوستم را بخواهيد به اينجا بيايد." ام سلمه، همسر پيامبر گفت: " علي را بگوييد بيايد. زيرا منظور پيامبر جز او کس ديگري نيست." هنگامي که علي (ع) آمد ، پيامبر به او اشاره کرد که نزديک شود. آنگاه علي (ع) را در آغوش گرفت و مدتي طولاني با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بيهوش شد. با مشاهده اين وضع، نواده هاي پيامبر (ص) حسن و حسين (ع) به شدت گريستند و خود را روي بدن رسول خدا افکندند. علي (ع) خواست آن دو را از پيامبر (ص) جدا کند. پيامبر (ص) به هوش آمد و فرمود:
"علي جان آن دو را واگذار تا ببويم و آنها نيز مرا ببويند، آن دو از من بهره گيرند و من از آنها بهره گيرم."
سرانجام پيامبر (ص) هنگامي که سرش بر دامان علي (ع) بود، جان به جان آفرين تسليم کرد. 
جلوه هايي از حقيقت وجودي نبي اکرم (ص) در قرآن کريم
از عايشه پرسيدند: اخلاق پيامبر چگونه بود؟ پاسخ داد: ?خلق و خوي پيامبر(ص)، قرآن بود.? شخصيت جامع و چند بعدي پيامبر اسلام و كمال و عظمت معرفتي، اخلاقي و وجودي آن بزرگوار، قرآن مجسم و ناطق است كه به عنوان نماد مطلق و تام ?انسان كامل? در ميان آدميان، حجت و الگويي ماندگار مي باشد.
اگر قرآن كريم، كلام تشريعي حضرت حق است، پيامبر اكرم (ص) كلمه الله الاعظم و كلام تكويني خدا است. اگر قرآن كتابي است با حقايق جاودانه و هميشگي، پيامبر اكرم (ص) نيز حقيقتي عيني و جاودانه است. اگر قرآن بطون و لايه هاي معنايي و مصداقي عميق و گسترده اي دارد كه تلاش براي كشف آن حقايق بايد استمرار داشته باشد، پيامبر اكرم (ص) نيز ذخيره اي تمام نشدني و حقيقتي است عيني و انساني، كه شناخت ابعاد مختلف شخصيت ايشان و دستيابي به عمق سيره، سلوك و سنت آن حضرت به جهاد و اجتهادي مستمر نيازمند است. اگر نياز بشريت به قرآن هرگز پايان نمي يابد و تكامل علمي و اجتماعي انسان، نياز او را به حقايق قرآن كريم نه تنها كاهش نمي دهد كه روزافزون مي سازد، نياز انسان امروز و فردا به پيامبر اكرم(ص) و درس ها و آموزه هاي ايشان پايان ناپذير است و اگر اسلام خاتم اديان و قرآن خاتم كتب آسماني است، پيامبر اكرم (ص) خاتم النبياء و قله رفيع كمال انساني است. او خليفه الله الاعظم و واسطه ابدي نزول فيض الهي است كه: ?و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين?. قرآن كريم نسخه مكتوب حقيقت نور محمدي (ص) است و پيامبر اكرم (ص) آينه تمام نماي صفات حسناي حق و نور مطلق خداوند متعال بر عالم و آدم.
پيامبر اكرم (ص) به اميرالمؤمنين(ع) فرمود: علي! كسي جز تو و من خدا را نشناخت و كسي جز خدا و تو مرا نشناخت و كسي جز خدا و من تو را نشناخت. شناخت و معرفت حضرت حق- جل و علا- در حد اعلايي كه براي غيرخدا ميسر است، جز براي كساني كه در كانون نور محمد (ص) و علي (ع) قرار دارند، امكان پذير نيست، چرا كه اين معرفت و شناخت معرفتي است شهودي و نه ذهني، معرفتي است متناسب با اوج كمال و تعالي شناسنده، نه مدرسه اي و استدلالي. از آن سو نيز معرفت تام نبي (ص) و وحي (ع) جز براي حضرت حق، براي كسي حاصل نمي شود، چرا كه ديگران همه فروتر از اين دو وجود مقدس- كه نور واحدي از منشأ واحدند- مي باشند و دستيابي به معرفت تام آنان برايشان مقدور نخواهد بود. حضرت حق در قرآن كريم فراوان درباره پيامبر اكرم (ص) و معرفي ايشان سخن گفته است كه براي آشنايي با جايگاه عظيم نبي اكرم (ص) به اين آيات بايد مراجعه كرد: در قرآن كريم اطاعت خدا و پيامبر (ص) در كنار هم مطرح و اطاعت از رسول خدا، همان اطاعت خدا شمرده شده است. آزار و ايذاء پيامبر اكرم (ص) موجب عذاب دردناك و لعنت خداوند در دنيا و آخرت تلقي شده و دوستي خداوند متعال مشروط به اطاعت از پيامبر اكرم (ص) گرديده است. خلق و خوي الهي پيامبر اكرم و رحمت و عطوفت آن حضرت مايه انسجام و وحدت مسلمانان به شمار آمده و با تعبير ?وانك لعلي خلق عظيم?، توصيف شده، تعبيري كه تنها درباره پيامبر به كار رفته است. پيامبر اكرم (ص) عامل رهايي و آزادي مردمان از زنجيرها و بندهاي سخت معرفي شده است.
بندهايي كه از سويي خرافات و عادات زشت و از سوي ديگر ستمگران و سلطه جويان بر فكر و انديشه و رفتار و حركت تعالي جويانه انسان ها ايجاد كرده اند. او ?عبدخدا? معرفي شده است كه با عبوديت و بندگي ذات حق، به عالي ترين درجه عبوديت دست يافته و از همه تعلقات و وابستگي ها رها شده است. گستره فيض و لطف نبي اكرم نه تنها همه مردمان و آدميان كه عالميان را شامل شده و آن حضرت به عنوان ?رحمه للعالمين? معرفي شده است.... اين توصيف ها گوشه اي از معرفي پيامبر (ص) در قرآن است كه مروري همراه با تأمل و درنگ در اين آيات و ديگر آيات، مي تواند آفاق و ابعاد شخصيت الهي نبي اكرم (ص) را براي ما روشن سازد.
علاوه بر اين، برخي سوره هاي قرآن كريم اساساً در شأن پيامبر اكرم (ص) است و اين غير از سوره هايي است كه به وجود مبارك آن حضرت تأويل شده است. ?يس? كه قلب قرآن كريم است و سرچشمه هايي از معرفت و حكمت از آن جاري است، به پيامبر اكرم (ص) منسوب است. سوره 47 قرآن کريم به نام نامي آن بزرگوار نام نهاده شده است: "محمد" (ص)، علاوه براين سوره فتح، سوره حجرات، سوره نجم، سوره مجادله، سوره تحريم، سوره قلم، سوره مزمل، سوره مدثر، سوره بلد، سوره ضحي، سوره شرح (انشراح)، سوره تين، سوره علق، سوره قدر، سوره كوثر برخي از سوره هايي است كه ناظر به شأن و جايگاه عظيم و مرتبه رفيع آن حضرت در پيشگاه خداوند متعال است. هر كدام از اين سوره ها و آيات نوراني آن، مالامال از حرمت و لطفي است كه خالق متعال براي اين برترين بنده مقرب خود قائل است.
در اينجا وصيت نامه امام مجتبي عليه السلام را که خطاب به برادر خود امام حسين عليه السلام است را مي آوريم تا با گوش دل آخرين توصيه هاي امام خود را شنوا و سپس عامل باشيم.
و اين هم وصيتي است که از امالي شيخ(ره) نقل شده که به برادرش امام حسين(ع) فرمود:
" هذا ما اوصي به الحسن بن علي الي اخيه الحسين بن علي: اوصي انه يشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له، و انه يعبده حق عبادته، لا شريک له في الملک، ولا ولي له من الذل، و انه خلق کل شيء فقدره تقديرا، و انه اولي من عبد، و احق من حمد، من اطاعه رشد، و من عصاه غوي، و من تاب اليه اهتدي.
فاني اوصيک يا حسين بمن خلفت من اهلي و ولدي و اهل بيتک ان تصفح عن مسيئهم، و تقبل من محسنهم، و تکون لهم خلفا و والدا، و ان تدفنني مع رسول الله صلي الله عليه و آله فاني احق به و ببيته، فان ابوا عليک فانشدک الله بالقرابة التي قرب الله عزوجل منک و الرحم الماسة من رسول الله صلي الله عليه و آله ان تهريق في محجمة من دم، حتي نلقي رسول الله صلي الله عليه و آله فنختصم اليه و نخبره بما کان من الناس الينا بعده" ثم قبض (ع) .(1)
" اين است آنچه وصيت مي کند بدان حسن بن علي به برادرش حسين بن علي: وصيت مي کند که گواهي دهد معبودي جز خداي يکتا نيست که شريک ندارد، او پرستش مي کند او را بدان جهت که شايسته پرستش است، شريکي در سلطنت ندارد و سرپرستي از خواري براي او نيست، و براستي که هر چيزي را او آفريده و بخوبي و به طور کامل اندازه گيري آن را مقدر فرموده، و شايسته ترين معبود، و سزاوارترين کسي است که او را ستايش کنند، هر که فرمانبرداري او کند راه رشد را يافته، و هر کس که نافرمانيش کند به گمراهي و سرگشتگي افتاده و هر کس به سوي او بازگردد راهنمايي گشته است.
من تو را سفارش مي کنم اي حسين به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذري، و از نيکوکارشان بپذيري، و براي آنها جانشيني و پدري مهربان باشي، و ديگر آنکه مرا کنار رسول خدا دفن کني که من به او و خانه او شايسته تر از ديگران هستم...
و اگر از اين کار مانع شدند و جلوگيري کردند، من تو را به حق قرابت و نزديکي که خدا براي تو قرار داده و قرابتي که با رسول خدا داري سوگندت مي دهم که اجازه ندهي در اين راه به خاطر من به اندازه خوني که از حجامت گرفته مي شود خون ريخته شود تا آنگاه که رسول خدا(ص) را ديدار کنيم و شکايت خود به نزد او بريم، و آنچه از اين مردم پس از وي بر سر ما رفته به او گزارش کنيم..."
اين را فرمود و از دنيا رفت، درود خدا بر او باد. 
و در روايت شيخ مفيد(ره) اينگونه آمده که پس از جريان مسموم شدن خود فرمود:
" فاذا قضيت فغمضني و غسلني و کفني و احملني علي سريري الي قبر جدي رسول الله (ص) لا جدد به عهدا، ثم ردني الي قبر جدتي فاطمة بنت اسد رضي الله عنها فادفني هناک، و ستعلم يا ابن ام ان القوم يظنون انکم تريدون دفني عند رسول الله(ص) فيجلبون في ذلک، و يمنعونکم منه، و بالله اقسم عليک ان تهريق في امري محجمة دم". " چون من از دنيا رفتم، چشم مرا بپوشان و مرا غسل ده و کفن نما، و مرا در تابوت و به سوي قبر جدم رسول خدا(ص) ببر تا ديداري با او تازه کنم، سپس به سوي قبر جده ام فاطمة بنت اسد رضي الله عنها ببر و در آنجا دفنم کن، و زود است بداني اي برادر که مردم گمان کنند شما مي خواهيد مرا کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپاريد، پس در اين باره گرد آيند و از شما جلوگيري کنند، تو را به خدا سوگند دهم مبادا درباره من به اندازه شيشه حجامتي خون ريخته شود."
مربوط به موضوع : ویژه نامه هیئت فاطمیون
نویسنده حسن رنجبر در یکشنبه ۱۳۸۹/۱۱/۱۰ |