هیئت فاطمیون -به محشر از فراز چرخ گردون/ندا خیزد که این الفاطمیون؟
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

این وبلاگ به منظور اطلاع رسانی برنامه های هیات فاطمیون مهرآباد جنوبی تهران به عاشقان اهل بیت علیهم السلام و ترویج مذهب تشیع طراحی گردیده

هیئت فاطمیون
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
طراح قالب
ثامن تم
دیگر امکانات
مطالب اخیر وبگاه
میلاد حضرت زهرا در روایات
از ششمين امام نور آورده اند كه : دخت فرزانه ى پيامبر فاطمه عليهاالسلام ، بدان دليل به اين نام مبارك ناميده شد كه آفرينش از شناخت و معرفت او عاجز است.
مقدمه چینی برای ولادت فاطمه(سلام الله علیها)

در روايات آمده است كه : فرشته ى وحى بر پيشواى بزرگ توحيد فرود آمد و گفت :اى «محمد»! خداوند بلند مرتبه درودت مى فرستد و به تو دستور مى دهد كه به مدت چهل شبانه روز از همسرت «خديجه» دورى گزينى. آن حضرت با وجود عشق و علاقه ى فراوان به «خديجه» ، فرمان خدا را به جان خريد و اين مدت چهل شبانه روز را ، شب ها به نيايش و عبادت و روزها به روزه دارى ، كمر بست و به «خديجه» نيز بوسيله ى عمار پيام فرستاد كه : «هرگز چنين مپندارى كه دورى گزيدن از تو ، بخاطر بى توجهى و يا كدورت و ناراحتى است ، بلكه حقيقت اين است كه پروردگارم مرا به اين كار فرمان داده است و من تنها به انجام دستور مى انديشم. از اين رو اين دورى گزيدن را جز به نيكى و خير نسبت به من گمان نداشته باش ، چرا كه خداوند هر روز چندين مرتبه به وجود شايسته ى تو بر فرشتگان گرانمايه اش مباهات مى كند» هنگامى كه پايان چهلمين روز فرارسيد ، فرشته ى وحى بر پيامبر فرود آمد و گفت : ((هان اى «محمد»! خداى بلند مرتبه درودت مى فرستد و فرمان مى دهد كه خويشتن را براى دريافت تحيت و ارمغان او آماده سازى.))

    غذاى بهشتی

پيامبر از فرشته ى وحى پرسيد : ارمغان پروردگار جهانيان چيست؟ «جبرئيل» گفت: من نمى دانم . پيامبر آماده بود كه «ميكائيل» فرود آمد و طبقى را كه بر روى آن روپوشى از ديبا بود ، در برابر او ، به زمين نهاد. فرشته ى وحى پيش آمد و گفت : اى محمد ! پروردگارت به تو فرمان مى دهد كه امشب با اين غذا افطار نمايى. امير مومنان در اين مورد میفرماید كه : «روش هميشگى پيامبر اين بود كه هرگاه مى خواست افطار نمايد به من دستور مى داد كه درب خانه را باز بگذارم تا هر كس از راه مى رسد وارد شود و اگر ميل به غذا دارد ، بتواند غذا بخورد. اما آن شب مرا بر درب خانه نشاند تا مانع ورود مردم گردم و فرمود : على جان! اين غذايى است كه جز بر من ، حرام است.»  امير مومنان مى افزايد : من به دستور پيامبر كنار درب خانه نشستم و پيامبر با ارمغان آسمان تنها ماند. هنگامى كه سرپوش را از روى طبق برداشتند ، ديدم خوشه اى خرماى تازه و خوشه اى انگور در آن سينى نهاده شده است. پيامبر از آن ارمغان آسمانى سير خوردند و آب گوارا نيز نوشيدند. آنگاه دست مبارك را براى شستشو دراز كردند ، فرشته ى وحى بر دست آن حضرت آب ريخت و «ميكائيل» آن را شست و «اسرافيل» آن را با دستمال خشك كرد و باقيمانده ى غذا نيز با همان سينى به آسمان بالا رفت. پيامبر برخاست تا نماز آغاز كند كه «جبرئيل» پيش آمد و گفت: اينك نماز بر شما ممنوع است تا به سراى «خديجه» برويد ، چرا كه خدا به ذات پاكش سوگند ياد كرده است كه امشب از شما ، فرزند پاك و پاكيزه و نسل سرفرازى را پديد آورد.

آن بانوى بزرگ مى گويد : من ديگر با تنهايى خو گرفته بودم. از اين رو هنگامى كه شب فرامى رسيد ، سرم را مى پوشانيدم و پرده ها را مى انداختم و پس از نماز و بستن درب خانه ، چراغ را خاموش مى كردم و در بستر خويش مى آرميدم. آن شب درست ميان خواب و بيدارى بودم كه بناگاه پيامبر محبوب ، در خانه را به صدا درآورد. صدا زدم چه كسى حلقه ى در خانه اى را مى كوبد ، كه جز «محمد» نبايد ديگرى باشد؟ پيامبر با نواى دلنشين و لحن آرام بخش و زيبايش فرمود : خديجه! منم «محمد» ، درب را باز كن، منم ، من! خديجه مى گويد : در اوج شادمانى از آمدن پيامبر ، برخاستم و درب خانه را گشودم و پيامبر وارد خانه شد.

«خديجه» سوگند ياد مى كند كه :  به خدايى كه آسمان بلند را برافراشت و آب را از زمين جوشانيد و جارى ساخت كه از آن شب سنگينى وجود و حضور گرانمايه ى دخت سرفرازم «فاطمه» را در سازمان وجود خود حس كردم...[1]

   روايات يگر

و نيز گفتنى است كه در اين مورد روايات بسيارى با اندك تفاوت در لفظ آمده است كه همه ى آنها در ترسيم اين مطلب كه ؛ «انعقاد نطفه ى سالار بانوان گيتى از غذاى بهشتى و ارمغان آسمانى است.» با هم همصدا هستند و يك پيام دارند. اين روايت را با اندك تفاوت در عبارت، همه ى اين دانشمندان در كتابهاى خويش آورده اند :

1- خطيب بغداد در تاريخ خود، ج 5، ص 87
2- خوارزمى در مقتل الحسين، ص 63
3- ذهبى در ميزان الاعتدال، ج 1، ص 38
4- زرندى در نظم درراالسمطين
5- عسقلانى در لسان الميزان، ج 5، ص 160
6- قندوزى در ينابيع الموده
7- طبرى در ذخائر العقبى ص 43.
8- و نيز شيخ شعيب مصرى اين روايت را در كتاب خويش (الروض الفائق)، ص 214، بدين صورت آورده است :

روزى «خديجه» از پيامبر خواست تا برخى از ميوه هاى بهشت را به او نشان دهد. فرشته ى وحى فرود آمد و براى آن حضرت دو سيب بهشتى آورد و گفت : اى محمد آن خدايى كه براى هر چيزى اندازه اى مقرر فرموده است به تو دستور مى دهد كه يكى از اين سيبها را خودت بخور و ديگرى را «خديجه» و سپس با او بياميز ، چرا كه خداوند بر آن است كه «فاطمه» را از شما پديد آورد.  و پيامبر دستور خدا را به انجام رسانيد... از اين رو پيامبر هرگاه در شور و شوق بهشت و نعمت هاى آن مى شد «فاطمه» را بوسه باران مى ساخت و بوى عطرآگين او را استشمام مى كرد ... و مى فرمود : فاطمه حوريه اى است در چهره ى انسان.

امتيازى شگرف

از امتيازات شگرف فاطمه عليهاالسلام كه نه تنها دانشمندان شيعه ، كه علماى بسيارى از جمله علماى اهل سنت نيز بدان تصريح مى كنند ، اين است كه آن بزرگوار به اراده ى خدا به هنگامى كه مادرش بر او باردار بود سخن مى گفت. براى نمونه :

1- عبدالرحمن شافعى از بزرگان سرشناس اهل سنت در كتاب خويش به روايت از مادرش خديجه ، در اين مورد آورده است : هنگامى كه به فاطمه باردار شدم ، بارى سبك بود و در شكمم با من سخن مى گفت.[2]

2- «دهلوى» دانشمند ديگر اهل سنت در كتاب خويش «تجهيز الجيش» از كتاب «مدح الخلفاءالراشدين» آورده است كه : هنگامى كه خديجه به «فاطمه» باردار شد ، فاطمه در شكمش با وى سخن مى گفت و «خديجه» اين رخداد شگرف را مدتى از پيامبر نهان مى داشت. روزى پيامبر وارد خانه شد و خديجه را در حالى ديد كه بى آنكه كسى در خانه باشد سخن مى گفت. از او پرسيد : با كه سخن مى گفتى؟ پاسخ داد : كودكى كه در شكم دارم با من سخن مى گفت. پيامبر فرمود : «خديجه» مژده ات باد! خداوند اين دخترى را كه خواهى آورد مادر يازده تن از جانشينان من قرار داده است كه همه پس از من و پدرشان ، يكى بعد از ديگرى خواهند آمد.

3- و نيز در اين مورد «شعيب بن سعد مصرى» مى نويسد : هنگامى كه كفرگرايان از پيامبر خواستند كه ماه شكافته شود ، «خديجه» در حالى كه به فاطمه باردار بود... گفت : نوميد و سرافكنده باد آنكه «محمد» را كه برترين پيامبر پروردگار من است تكذيب نمايد. درست در همين هنگام بود كه فاطمه از اعماق جان مادر ندا داد كه : هان اى مادر! نگران مباش و نترس كه خدا با پدر من است. و هنگامى كه دوران باردارى به پايان رسيد و خورشيد وجودش از افق سراى محمد صلى الله عليه و آله درخشيدن آغاز كرد ، با طلوع و به دنيا گام نهادنش ، نور چهره اش فضا را نورباران ساخت.[3]

در آستانه ى ولادت

انبوهى از روايات بيانگر اين است كه آن حضرت به سال سوم يا پنجم بعثت از افق خانه ى رسالت و نبوت درخشيدن آغاز كرد و برخى نيز نشانگر آن است كه تاريخ ولادت آن بانوى گرانمايه ى به پنج سال پيش از بعثت پيامبر باز مى گردد. ديدگاه نخست، ديدگاه شيعه و پيروان خاندان وحى و رسالت است كه از پيشوايان معصوم روايت شده و گروهى از محدثان و مورخان اهل سنت نيز بر آن پايبندند. و قول دوم ، ديدگاه دانشمندان و محدثان اهل سنت است.

در آستانه طلوع

به هر حال محدثان و مورخان از جمله : «طبرى» در «ذخائرالعقبى» و «صفورى» در «نزهةالمجالس» و قندوزى در «ينابيع المودة» ، در مورد چگونگى ولادت مبارك و طلوع خورشيد جهان افروز دخت سرفراز پيامبر از مام گرانقدرش «خديجه» آورده اند كه : هنگامى كه از لحظات ولادت فرزندم نزديك مى شد ، پيكى بسوى قابله هاى قريش گسيل داشتم تا بيايند و در آن لحظات دشوار مرا يارى كنند ، اما آنان بدان دليل كه من همسر محمد صلى الله عليه و آله بودم ، از آمدن به يارى من سرباز زدند. درست در همان شرايط بود كه چهار بانوى بزرگوار كه زيبايى و درخشندگى چهره هايشان وصف ناپذير مى نمود به خانه ى من آمدند و پس از ورودشان يكى از آنان گفت : «خديجه» ! غم مدار ! من مادر تو «حوا» هستم و ديگرى گفت : من هم «آسيه» مى باشم و سومى گفت : من «كلثوم» خواهر موسى هستم و چهارمى نيز خود را «مريم» دختر عمران معرفى كرد. و افزودند ، ما آمده ايم تا به هنگامه ى ولادت فرزند شكوهمندت تو را يارى كنيم.

هنگامى كه بانوى بانوان گيتى به دنيا آمد در حالى كه انگشت خود را به جانب آسمان بالا برده بود به سجده افتاد و پيشانى بندگى در بارگاه خدا به زمين نهاد.

مفضل در اين مورد آورده است كه : به ششمين امام نور گفتم : سرورم! ولادت دخت فرزانه ى پيامبر چگونه بود ؟ آن حضرت فرمود : هنگامى كه مادرش به او باردار گرديد ، فاطمه از درون جان مادر با وى سخن مى گفت و در فراز و نشيب ها، او را به پايدارى و شكيبايى فرامى خواند و مادرش اين رويداد شگرف را از پيامبر نهان مى داشت كه روزى آن حضرت وارد خانه شد و ديد ، خديجه با كسى سخن مى گويد از او پرسيد با چه كسى سخن مى گويى؟ پاسخ داد : كودكى كه در شكم دارم ، با من سخن مى گويد و مونس تنهايى من است. پيامبر گرامى فرمود :خديجه! اين فرشته ى وحى است. به من خبر آورده است كه آن كودك پرشكوه ، دختر است و مام فرزندانى پاك و مبارك. خدا نسل مرا از او قرار خواهد داد و پس از فرود قرآن و وحى، از نسل او ، پيشوايانى كه برگزيدگان بارگاه او در زمين هستند برخواهد گزيد.

آنگاه امام صادق پس از اشاره به آمدن بانوان چهارگانه اى كه براى يارى رسانى به خديجه به هنگامه ى ولادت فاطمه آمدند ، فرمود : بدين سان خديجه فرزندش ، فاطمه را پاك و پاكيزه به دنيا آورد. هنگام طلوع خورشيد جهان افروز وجودش ، فروغى پرتو افكند كه همه ى خانه هاى مكه را نورباران ساخت و آنگاه شمارى از حوريان بهشت كه هر كدام طشت و ظرفى لبريز از آب كوثر با خود داشتند ، وارد خانه ى پيامبر شدند و آن دختر بهشت را كه پاك و پاكيزه بود با آب كوثر شستشو دادند و دو پوشش سپيد و عطرآگين بر او پوشاندند و از او خواستند تا سخن گويد و آن كودك نورسيده به خواسته ى خدا لب به سخن گشود و گفت : ((اشهد ان لا اله الا الله و ان ابى رسول الله سيد الانبياء ، و ان بعلى سيد الاوصياء ، و ولدى سادة الاسباط)) گواهى مى دهم خدايى جز خداى يكتا نيست و پدرم پيامبر ، سالار پيام آوران است و همتاى زندگى ام ، سرور پيشوايان آسمانى است و فرزندانم سالار نوادگان پيامبرانند.

آنگاه رو به زنان و حوريان نمود و به هر كدام با نام و نشان سلام گفت ...  آسمانيان ولادت دخت فرزانه ى پيامبر را به يكديگر تبريك گفتند و در كران تا كران آسمانها فروغى پرتو افكند كه فرشتگان تا آن روز آن را نديده بودند. زنان برگزيده ى بهشت كودك نورسيده را به مادرش دادند و گفتند : هان اى خديجه ! كودك گرانمايه ات را برگير كه پاك و پاكيزه است و خدا او و نسل سرفرازش پربركت ساخته است و آن مادر سرافراز با شادمانى وصف ناپذيرى كودك خويش را در آغوش گرفت و به شير دادن او پرداخت[4].

«ابن عساكر» در كتاب خود «تاريخ كبير» مى نويسد : بانوى بزرگ حجاز «خديجه» اينگونه بود كه هرگاه خدا به او فرزندى روزى مى كرد او را به دايه اى شايسته مى سپرد تا شير دهد ، اما هنگامى كه دخت ارجمندش «فاطمه» ولادت يافت ، خودش به او شير داد و پرستارى از او را به عهده گرفت. اين موضوع را «ابن اثير» نيز در كتاب «البداية و النهاية» ترسيم كرده است.

نامگذارى

واقعيت اين است كه در اين نامگذارى تناسب و هماهنگى كامل ميان نام و صاحب آن در نظر گرفته شده است و نام بطور كامل نشانگر و ترسيم كننده ى دارنده ى آن است.

امام صادق عليه السلام در اين مورد مى فرمايد : فاطمه عليهاالسلام در بارگاه خدا داراى نه نام است كه عبارتند از : «فاطمه» ، «صديقه» ، «مباركه» ، «طاهره» ، «زكيه» ، «راضيه» ، «مرضيه» ، «محدثه» و «زهراء»[5]

فاطمه

روايات گوناگونى در مورد نامگذارى آن حضرت به اين نام مبارك رسيده است كه ما پيش از ترسيم اين روايات خاطرنشان مى سازيم كه نام مقدس فاطمه از واژه ى «فطم» كه به معناى بريدن و جدا كردن است ، برگرفته شده است. بر اين اساس هنگامى كه گفته مى شود : «فطمت الام طفلها» و يا «فطمت الحبل» به اين معناست كه مادر كودك خويش را از شير برگرفت و يا ريسمان بريده شد.

پيروان او از آتش در امان داشته شده اند

ششمين امام نور از پدران گرانمايه اش و آنان از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود : فرشته ى وحى به او پيام آورد كه : اين دخت گرانمايه در زمين «فاطمه» نامگذارى شد ، چرا كه پيروان راستين او از آتش دوزخ در امان داشته شده اند.[6]

هشتمين امام نور از پدران گرانقدرش و آنان ار پيامبر آورده اند كه فرمود : فاطمه جان ! مى دانى چرا به اين نام ، نامگذارى شده اى ؟ امير مومنان پرسيد : چرا ؟ فرمود : بدان دليل كه او و پيروان راستين اش از آتش دوزخ در امان داشته شده اند.[7]

او فاطمه ناميده شده چرا كه خداى جهان آفرين او و هر كدام از نسل پاكش كه خداى را با توحيد گرايى و ايمان به آنچه من آورده ام ، ديدار كند، همه را از آتش در امان داشته است.[8] و نيز از پيامبر آورده اند كه فرمود : دخترم فاطمه تنها بدين جهت به اين نام مقدس ناميده شد كه خدا او و نسل پاك و دوستداران واقعى اش را از آتش دوزخ در امان داشت.[9]

و نيز از پنجمين امام نور آورده اند كه فرمود : در روز رستاخيز فاطمه عليهاالسلام بر نزديك درب دوزخ مى ايستد و نيايشگرانه رو به آسمان مى گويد : خداى من ! سالار من! شما نام مرا فاطمه برگزيدى و به مهر خويش مرا و دوستداران نسل مرا از آتش در امان داشتى. بار خدايا ! وعده ى تو حق است و تويى كه در وعده هايت تخلف نمى ورزى. از جانب خدا ندا مى رسد كه : هان اى فاطمه ! درست گفتى، من تو را بدين نام نامگذارى كردم و تو و دوستداران تو و نسل تو را كه ولايت تو و نسل تو را داشته باشند همه را از آتش دوزخ در امان داشته ام. درست مى گويى ، وعده ام حق است و من در وعده هاى خويش تخلف نمى ورزم ..[10]

او را از هر ناپسندى در امان داشت

از امام صادق است كه فرمود : آيا مى دانيد مفهوم واژه ى «فاطمه» چيست؟ يكى از شاگردان آن حضرت مى گويد ، گفتم: سرورم بفرماييد چيست ؟ فرمود : يعنى او از بديها و ناپسنديها جدا شده است. آنگاه فرمود : اگر امير مومنان با او پيمان زندگى مشترك امضاء نمى كرد ، از آدم گرفته تا روز رستاخيز ، در كران تا كران زمين همتا و همشانى براى او پيدا نمى شد.[11]

بركت شناخت او

از ششمين امام نور آورده اند كه : دخت فرزانه ى پيامبر فاطمه عليهاالسلام ، بدان دليل به اين نام مبارك ناميده شد كه آفرينش از شناخت و معرفت او عاجز است.[12]

امتياز او بر ديگران

از پنجمين امام نور حضرت باقر عليه السلام آورده اند كه فرمود : آنگاه كه فاطمه عليهاالسلام ولادت يافت ، خداوند به فرشته اى وحى فرمود كه نام «فاطمه» را بر زبان پيامبر جارى سازد. از اين رو پيامبر گرامى به خواست خدا نام گرانمايه ى او را «فاطمه» نهاد. سپس خدا به آن بانوى بافضيلت فرمود : من به وسيله ى دانش و بينش ، تو را از ديگر بندگان جدا ساخته و بر همه ى آنان برترى بخشيدم و تو را پاك و پاكيزه ساختم. آنگاه امام باقر عليه السلام فرمود :
به خداى سوگند كه خدا اين بانوى گرانمايه را بوسيله دانش و بينش از ديگران ممتاز ساخت و از همان عالم «ذر» او را پاك و پاكيزه قرار داد.

شكوه و عظمت اين نام مقدس

در «وسايل الشيعه» از «سكونى» نقل شده است كه گفت : بر امام صادق عليه السلام وارد شدم در حالى كه افسرده و اندوهگين بودم. آن حضرت پرسيد: سكونى! چرا پريشانى و اندوه زده اى؟ گفتم : دخترى برايم متولد شده است ... فرمود : نامش را چه نهاده اى ؟ پاسخ دادم : «فاطمه» فرمود : آه! آه! آه! سپس فرمود : اينك كه نام او را «فاطمه» برگزيده اى به او ناسزا نگو و نفرينش منما و او را كتك مزن.[13]در «سفينةالبحار» از امام كاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود : فقر و تنگدستى به خانه اى كه در آن نام «محمد» و «فاطمه» باشد ، وارد نمى گردد.

صديقه

در تفسير اين واژه ى مقدس برخى از واژه شناسان گفته اند كه :

1-واژه «صديق» به معناى كسى است كه همواره راست مى گويد.

2-برخى گفته اند : كسى است كه هرگز دروغ نمى گويد.

3-به باور برخى «صديق» به مفهوم كسى است كه در راستگويى در اوج كمال است و گفتارش را با رفتار وعملكردش تصديق مى كند و همواره نيكوكار است.

4-و برخى گفته اند : «صديق» كسى است كه براثر عادت به راستگويى ازاودروغ سر نمى زند.

5-برخى «صديق» را به كسى تفسير كرده اند كه گفتار و عقيده و انديشه اش راست است و راستگويى خويش را با عملكرد درست ثابت مى نمايد. (تاج العروس)

6- برخى بر آنند كه «صديق» كسى است كه آنچه را حق و عدالت بپسندد گواهى مى كند.

7- و برخى ديگر گفته اند صديق كسى است كه راستى و راستگويى سيره ى هميشه ى اوست.

8- و سرانجام اينكه گفته اند «صديق» كسى است كه آنچه را خدا فرمان داده است بپذيرد و به خدا و پيامبرانش و آنچه به آنان فرود آمده است ، ايمان بياورد و قرآن اين برداشت را تاييد نمايد. «والذين آمنو بالله و رسوله اولئك هم الصديقون»[14]((و كسانى كه به خدا و پيامبران او ايمان آورده اند، اينان همان راستگويانند.))

مباركه

واژه ى «بركت» را «تاج العروس» به مفهوم نمو و نيكبختى و افزايش معنا كرده است. و «مفردات» آن را به مفهوم سرچشمه و جايى معنا كرده است كه خير و رحمت الهى به گونه اى از آنجا مى جوشد و جريان مى يابد كه نه مى توان از آن جلوگيرى كرد و آن را محدود ساخت و نه مى توان شمارش كرد و اندازه گيرى نمود. با اين بيان هر چيزى كه فراوانى و افزايش و زيادى محسوسى در آن ديده شود، «مبارك» است و در آن بركت وجود دارد.
 
واژه ى «كوثر» از ديدگاه مفسران

مفسران در تفسير آيه ى شريفه ى «انا اعطيناك الكوثر» ديدگاه ها و سخنانى دارند. گرچه مشهور آن است كه «كوثر» حوضى معروف در رستاخيز ، يا سراى آخرت، و يا نهر مشهورى در بهشت زيبا و پرطراوت خداست ، اما «كوثر» بر وزن «فوعل» به مفهوم يك سرمايه ى ارزشمند و پايان ناپذير ، يا خير و بركت بسيار مى باشد. «سيوطى» دانشمند اهل سنت در تفسير خويش «الدرالمنثور» در تفسير واژه ى «كوثر» به نقل «ابوبشر» و «سعيد بن جبير» آورده است كه «ابن عباس» مى گفت : «كوثر» به مفهوم خير فراوانى است كه خداوند آن را به پيامبر گرامى ارزانى داشت. «ابوبشر» آورده است كه به «سعيد بن جبير» گفتم : برخى از مردم مى پندارند كه «كوثر» نهرى در بهشت پرطراوت است. «سعيد» گفت : آن نهر هم جزيى از همان خير كثير و بركات بسيارى است كه به پيامبر ارزانى گرديد. اما آنچه مناسب ترين معنا در اين آيه شريفه است ، اين است كه بگوييم : منظور از «كوثر» همانگونه كه در تفسير «فخر رازى» آمده است ، وجود گرانمايه ى بانوى بانوان «صديقه ى طاهره» است.

مرحوم «طبرسى» در «مجمع البيان» در مورد واژه ى «كوثر» مى نويسد : «برخى برآنند كه كوثر به مفهوم خير و نيكى بسيار است و برخى ديگر بر اين باورند كه به معناى زيادى و فراوانى نسل و فرزند است. اين معنا در نسل پاك پيامبر و از فرزندان «فاطمه» آشكار گشته ، به گونه اى كه شمارش آنان امكان پذير نيست و اين بركت تا روز رستاخيز خواهد بود.»

فخر رازى در تفسيرش در اين مورد : «ديدگاه سوم اين است كه منظور از واژه ى «كوثر» فرزندان پيامبر مى باشد. چرا كه مفسران بر آنند كه اين سوره ى مباركه هنگامى بر قلب مصفاى پيامبر فرود آمد كه برخى از شرك گرايان آن حضرت را بخاطر نداشتن پسر سرزنش نمودند و خدا پاسخ آنان را در اين سوره دارد.
 
[1] . بحارالانوار، ج 16، ص 78، لازم به يادآورى است كه اين روايات را دانشمندان اهل سنت نيز با اندك تغيير آورده اند. از جمله:«خوارزمى» در مقتل الحسين، ص 63 و 68 «ذهبى» در ميزان الاعتدال، ج 2، ص 26 «عسقلانى» در لسان الميزان، ج 4، ص 36 و تلخيص المستدرك، ج 3، ص 156

[2] . نزهةالمجالس، ج 2، ص 227

[3] الروض الفائق، ص 214.

[4] . بحارالانوار ، ج 43، ص 2

[5] . بحارالانوار،ج 43، ص 10

[6] . بحارالانوار، ج 43، ص 18

[7] . بحارالانوار، ج 43 ، ص 14 ، ذخائرالعقبى ، ص 26، چاپ قاهره، ينابيع المودة، ص 194

[8] . بحارالانوار، ج 43

[9] . ينابيع المودة، ص 397، چاپ استامبول

[10] . بحارالانوار، ج 43، ص 15

[11]اين مطلب را خوارزمى در كتاب «مقتل الحسين» ، ترمذى در كتاب «مناقب» ، مناوى در «كنوز الحقايق» و قندوزى در «ينابيع المودة» از «ام سلمه» و از «عباس» عموى پيامبر روايت كرده اند.

[12] . بحارالانوار،ج 43، ص 65

[13] .وسايل الشيعة، ج 7 ، باب احكام الاولاد

[14] .سوره ى 55، آيه

سایت مجمع یاس کبود


مربوط به موضوع : زندگانی اهل بیت علیهم السلام
نویسنده حسن رنجبر در شنبه ۱۳۹۱/۰۲/۲۳ |

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه